نبایست مرکوش را کآن سپاه
بدان ساز و آن مایه و دستگاه
از آن لشکر گشن بیرون شوند
بدان ساز نزد فریدون شوند
تنی چند را کز خرد مایه داشت
نهانی بدان نامداران گماشت
فراوان همی کشور و سیم و زر
بپذرفت و افسون نشد کارگر
یکی نامور بود مردان به نام
به زور و به مردی رسیده به کام
جوانی سرافراز وز تخم جم
سرافراز سلکت ورا بود عم
ز قارن همه ساله بودیش رشک
ز کینش شب و روز راندی سرشک
یکی دیو دان رشک را تیره رنگ
شب و روز با پاک یزدان به جنگ
به ایران چو دیدی که قارن ز شاه
همی یافتی هر زمان پایگاه
دلش ریش گشتی از آن داوری
از آن پهلوانی وز آن سروری
همان قارن از وی پر از کین و درد
چه هنگام شادی چه گاه نبرد
چو مر کوش را داد خسرو سپاه
که او رزم را داند آیین و راه
بدین گفته او را ز ایران بکند
چنان با سپاهش به مغرب فگند
نه ایران بدی نام ایران زمین
خنیره همی خواندی مرد دین
به بخشش، چو ایران به ایرج فتاد
فریدون بدان نام ایران نهاد
به هنگام برگشتن از پیش کوش
به دل گفت مردان فولادپوش
که گر من به مرز خنیره شوم
ز قارن دگر باره خیره شوم
چو آهنگری را شوم زیردست
مرا بر سر خاک باید نشست
ور ایدر بباشم بنزدیک شاه
چو قارن شوم پهلوان سپاه
فرستاد در شب بنزدیک کوش
برادرش را با یکی تیره هوش
که شاها، تو دانی که چون من دگر
نبندد کسی گاه مردی کمر
به ایران ز تخم که دارم نژاد
چگونه ست ما را سرشت و نهاد
چو بر مهتران پایگاهم دهی
برِ خویشتن جایگاهم دهی
سپه دارم افزونتر از ده هزار
نبرده دلیران خنجرگزار
هم ایدر بباشم برآرم سپاه
سپر کرده داریم جان پیش شاه
ز پیغام او سر برافراخت کوش
ز شادی تو گفتی برآمد به جوش
برادرش را اسب داد و ستام
همان تیغ هندی به زرّین نیام
فرستاد چندان بدو خواسته
همان تازی اسبان آراسته
بدان نامداران لشکرش نیز
فراوان فرستاد هرگونه چیز
شدند از جهان آن یلان بی نیاز
ز زرّین و سیمین و هرگونه ساز
دل از دیگران خوار و خرسند کرد
نویسندگان را همه بند کرد
به زندان و تنگی فرستادشان
سخنهای جنگی فرستادشان
که این نامداران ایران زمین
شما دور کردید از ایدر چنین
ز بس گفتن و نامه کردن به شاه
ز من دور گشت این نبرده سپاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن به توصیف شخصیتهای برجستهای میپردازد که در سرزمین ایران و در جنگها نقشآفرینی میکنند. مرکوش به سپاه فریدون میپیوندد و قصد دارد تا با آن سپاه به جنگ قارن برود. قارن، رقیب فریدون، با حسد و کینهای که از قدرت او دارد، در تلاش است تا بر سرزمین ایران تسلط یابد.
در این میان، فریدون جوانی سرافراز و شجاع به نام ایرج را به عنوان دلاوری برگزیده و سپاه زیادی را گرد هم آورده است. او با چالشهای بسیاری مواجه است، از جمله حسد و توطئههایی که از جانب قارن و دیوان مختلف به او میرسد.
سخن به اینجا میرسد که با وجود چالشها و حسدها، فریدون و ایرج مصمم به نبرد و دفاع از سرزمین خود هستند و به زودی درگیر جنگی بزرگ خواهند شد. این داستان به نمایشگر نبرد میان حق و باطل، قهرمانان و دشمنان، و نیکویی و بدی پرداخته و تلاش برای محافظت از سرزمین را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: نباید مرکب تو آن باشد که سپاهیان بر آن سوار شوند و به آن آذین و تجهیز شده باشد.
هوش مصنوعی: افرادی که از آن لشکر گرسنه خارج میشوند، به سمت فریدون میروند و با او همداستان میشوند.
هوش مصنوعی: گروهی را که از خرد و دانایی بهرهمند بودند، به طور پنهانی به عنوان یارانی برای نامآوران انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: کشور و ثروت بسیاری وجود دارد، اما به راحتی نمیتوان به آنها دست یافت و کار سخت و تلاش لازم است.
هوش مصنوعی: یک مرد معروف وجود داشت که به خاطر قدرت و مردانگیاش به موفقیت و زندگی مطلوبی دست پیدا کرده بود.
هوش مصنوعی: جوانی سترگ و با افتخار که از نسل پادشاهان بزرگ زاده شده، موجودی با ارزش و قابل توجه است.
هوش مصنوعی: هر سال از قارن، حسادت به عشقش او را میآزارد و به خاطر این کینه، اشکها از چشمانش میریزند.
هوش مصنوعی: یک دیو بدجنس که حسادت میورزد، شب و روز با نیکی خداوند در حال مبارزه است.
هوش مصنوعی: وقتی به ایران نگاه کردی و دیدی که قارن به عنوان پادشاه همیشه در حال کسب اعتبار و جایگاه است.
هوش مصنوعی: دلش زخم شده است از آن قضاوت و داوری، از آن قدرت و پهلوانی، و از آن مقام و سروری.
هوش مصنوعی: قلب او همیشه پر از کینه و درد است، چه در زمان شادی و چه در زمان جنگ.
هوش مصنوعی: وقتی که خسرو به مرکو، سپاه داد، به این خاطر بود که او به خوبی با فنون و قوانین جنگ آشنا بود.
هوش مصنوعی: به این ترتیب او را از ایران دور کرد و همراه سپاهش به سمت مغرب فرستاد.
هوش مصنوعی: ایران را با نام نیکش توصیف کن و بدان که مردمان دیندار، همیشه به خوبی از این سرزمین یاد کردهاند.
هوش مصنوعی: فریدون وقتی ایران را به ایرج بخشید، به یاد او نام ایران را گذاشت.
هوش مصنوعی: در زمان بازگشت از میدان، دل را خطاب قرار داد و به او گفت که مردان با اراده و قوی مثل فولاد هستند.
هوش مصنوعی: اگر من به مرز خنیره برسم، دوباره از قارن متوجه میشوم.
هوش مصنوعی: اگر به کار آهنگری مشغول شوم، باید زانو بر خاک بزنم و فروتنی کنم.
هوش مصنوعی: اگر در کنار شاه بمانم، مانند قارن، قهرمان سپاه میشوم.
هوش مصنوعی: او در شب، برادرش را به نزد یکی از افراد با هوش و اندیشه تیره فرستاد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو میدانی که هیچکس دیگر مانند من نمیتواند کمر به مردی ببندد و به این اندازه استوار و مقاوم باشد.
هوش مصنوعی: به ایران که من از نژادی آن به دنیا آمدهام، چگونه است که روح و شخصیت ما اینگونه شکل گرفته و ساخته شده است؟
هوش مصنوعی: اگر برای بزرگترها منزلت و مقام معین کنی، در واقع به خودت نیز جایگاهی میدهی.
هوش مصنوعی: من سپاهی دارم که از ده هزار نفر بیشتر است و آنها مردانی دلیر هستند که آماده نبرد و مبارزهاند.
هوش مصنوعی: من نیز در اینجا خواهم بود و سپاهی را به حرکت درمیآورم، جانم را پیش شاه فدای او میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر پیام او، سرم را بلند کردم. تلاش کن، زیرا از خوشحالی تو گفتی که جانم به جوش آمد.
هوش مصنوعی: برادرش را با اسب و زر و تیغ هندی تجهیز کرد.
هوش مصنوعی: او به مقدار زیادی اسبان زیبا و آماده را به سوی او فرستاد.
هوش مصنوعی: او به مقامات و نامآوران لشکر خود هدایت و دستوراتی را فرستاد و هر نوع کمک و نیازی را برای آنها فراهم کرد.
هوش مصنوعی: این یلان از دنیا بینیاز شدهاند و دیگر به طلا و نقره و هر نوع زینتی توجهی ندارند.
هوش مصنوعی: دل از دیگران بینیاز و شاد کرد و نویسندگان را به زنجیر کرد.
هوش مصنوعی: آنها را به زندان و شرایط سخت فرستادند و سخنان مربوط به جنگ را به سویشان فرستادند.
هوش مصنوعی: شما این افراد نامدار و بزرگ ایران را از چنین مکانی دور کردهاید.
هوش مصنوعی: به خاطر فراوانی درخواستها و نامهنگاریها به شاه، این یک لشکر عظیم از من دور شد و به من نرسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.