چنین گفت کای بدتن بدنژاد
که چون تو بدی خود ز مادر نزاد
بسنده نبود آن بدیهات، گفت
که کردی، به هنگام ضحّاک زفت
بدان بد کنون برفزایی همی
به فرمان خسرو نیایی همی
ز ضحّاک برتر نه ای بی گمان
ببین تا چه آمد بر او زآسمان
کنون روزگار شما درگذشت
به کام فریدون فرخنده گشت
ز تو سخت آزرده گشته ست شاه
بدان رنج کآمد ز تو بر سپاه
تو باید که این مایه دانی درست
که خسرو ندارد چنین کار سست
اگر خود ببایدش رفتن به راه
کشیدن به رزم تو لختی سپاه
بیاید، بپردازد از تو زمین
گزند تو بردارد از مرز چین
چرا پیش از آن کآید ایدر گزند
تو پوزش نخواهی ز شاه بلند
کنون گر بسیچی بدان بارگاه
بیامرزدت بی گمانی گناه
که با داد و بخشایش و دین شه است
نه ضحّاک جادوفش گمره است
چو بر در پرستش کنی چندگاه
یکی کشور و مرز بخشدت شاه
بدارت چون ما و از ما فزون
تو را پند دادم، تو به دان کنون
چو پیغام سالار ایران شنید
بخندید و لب را به دندان گزید
همی گفت گویی که ایرانیان
چه دیدند سستی از این چینیان
چه نیرو شناسند در خویشتن
که پیغام سازند از این سان به من
که از شهریاری و تخت بلند
بیا و میان بندگی را ببند
چو بر شهریاری کسی چاکری
گزیند، نه خوب آید این داوری
برو مهترت را تو از من بگوی
که پیغام را پیش من نیست روی
چنان داد یزدان مرا تخت چین
که تخت فریدون به ایران زمین
شما خود نبودید، بودیم شاه
فریدون ندادستم این تاج و گاه
بپرس ار ندانی تو از پیش و پس
که گردن ندادیم هرگز به کس
نه فرمانبرانیم، فرماندهیم
نه کهتر نژادیم، شاهنشهیم
ز یک روی با من سخن بیش نیست
جز از گرز و شمشیر در پیش نیست
ببینیم تا بر که گردد زمان
کرا یاوری باشد از آسمان
فرستاده چون بازگشت از برش
فرستاد با او یکی چاکرش
بدو گفت بنگر نهان آن سپاه
چه مایه ست و زایدر چگونه ست راه
نگهبان لشکر به روز و شبان
چه مایه طلایه ست بر پاسبان
برابر همی رفت جاسوس مرد
چو بیمار مردم که باشد بدرد
همه راه نالان ز درد میان
همه جامه بر تن چو ایرانیان
فرستاده دانست رازش درست
ولیکن سخن هیچ گونه نجُست
چو از راه نزدیک لشکر کشید
شد از چشم او ناگهان ناپدید
فرستاده آمد به نزد قباد
شنیده سخنها همه کرد یاد
وزآن پس بدو گفت مردی نهان
به لشکر درآمد ز کارآگهان
بدان تا شود آگه از کار ما
ز مردان جنگی و نوسار ما
سپه را بفرمود تا پیش رود
همه برکشیدند آواز رود
سپه سوی می خوردن آورد روی
همه دشت و در شد پر از های و هوی
طلایه نبود و نه کس داشت پاس
همه از جای برگشت لشکر شناس
چنین گفت با کوش کایران سپاه
ندارد همی راه دشمن نگاه
شب و روز شادان و سرمست نیز
ندارند بازار دشمن به چیز
سپاهی بزرگ است و سازش تمام
ولیکن شب و روز با رود و جام
ز ساز فراوان و گردنکشی
گرفتند گندآوری و کشی
نه آواز پاس است در شب بسی
نه بر راه ما بر طلایه کسی
ز گفتار او شادمان گشت کوش
ز بهر شبیخون برآمد بجوش
چو دانست و آگاه شد زآن قباد
که جاسوس چنین بازگشته ست شاد
بفرمود تا ره نگهداشتند
شب و روز دیده به ره داشتند
بدان روی کنده فرستاد زود
دلاور دو لشکر چو باد و چو دود
یکی سوی چپ، دیگری سوی راست
برابر دو لشکر نه افزون نه کاست
خود و ویژگان برکشیدند صف
در این روی کنده بتان بر ز کف
سه شب، گفت، از این سو بگیرید سخت
مگر یار باشد دلارای بخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از فردوسی است که به گفتگویی میان یک شخصیت منفی و یک شخصیت مثبت میپردازد. شخصیت منفی که بدطینت و بدنهاد است، به انتقاد از اوضاع و تصمیمات ضحاک میپردازد و میگوید که زمان به پایان خود نزدیک شده و مردم از او رنجیدهاند. او همچنین به قدرت و انصاف فریدون اشاره میکند و میگوید که فریدون از عدالت و بخشش برخوردار است، برخلاف ضحاک.
شخصیت منفی به جنگ و نبرد اشاره میکند و میخواهد که سپاه آمادگی بیشتری داشته باشند. او با نگرانی از احوالات سپاه، به قباد میگوید که نباید به سستی و آرامش بپردازند و باید در برابر دشمن هوشیار باشند. در ادامه، جاسوسی به قباد خبر میدهد که دشمن در حال آمادهسازی است و قباد به سپاهیان خود دستور میدهد تا هوشیار بمانند و خود را برای نبرد آماده کنند.
در نهایت، با سازماندهی نیروها، قباد قصد دارد شبانگاه به دشمن حمله کند و از آنها غافلگیری کند. متن به تهییج و بسیج سپاه برای نبرد پایان میرسد.
هوش مصنوعی: ای انسانی که به خلق و خوی بدی گرفتار هستی، تو در حقیقت از مادر خود اینطور آفریده نشدهای.
هوش مصنوعی: این بیخبری و سطحینگری کافی نبود، او گفت که تو در دوران ظلم و فساد چطور عمل کردی؟
هوش مصنوعی: بدان که اکنون بدی به اندازهای افزون شده است که به فرمان شاه نمیتوان آن را کنترل کرد.
هوش مصنوعی: بدان که تو از ضحاک نیز بالاتر نیستی، پس ببین چه بلایی از آسمان بر سر او آمد.
هوش مصنوعی: حالا زمان شما به پایان رسیده و دوران خوشی به ایستادن فریدون نشسته است.
هوش مصنوعی: شاه به شدت از تو ناراحت شده است، زیرا رنج و زحمتهایی که بر سپاه وارد کردی، باعث شده که او ناراضی باشد.
هوش مصنوعی: تو باید خوب متوجه باشی که خسرو، پادشاه بزرگ، اینگونه کارهای ضعیف را انجام نمیدهد.
هوش مصنوعی: اگر خود او بخواهد به میدان جنگ برود، کمی سپاه را به حرکت درآور.
هوش مصنوعی: بیایید و قدم بگذارید تا از زمین درد و رنج شما کم شود و مشکلات از مرزهای دور برطرف گردد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه مشکلی برایت پیش بیاید، چرا از پادشاه بزرگ عذرخواهی نمیکنی؟
هوش مصنوعی: اکنون اگر تو را در آن بارگاه ببخشند، بدون شک دیگر گناهی نخواهی داشت.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ویژگیهای مثبت مانند عدالت، بخشش و دیانت، نشانهای از پادشاهی راستین و خوب است. در مقابل، افرادی مانند ضحاک، که نمایندهی شرّ و ظلم هستند، در گمراهی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: اگر مدتی در درگاه پرستش باشی، شاه به تو کشور و مرز میدهد.
هوش مصنوعی: من به تو پند دادم که در کار خود مانند ما باشی، اما حالا که از ما فراتر رفتهای، این نکته را در نظر بگیر.
هوش مصنوعی: وقتی پیام فرمانده ایران را شنید، خندید و لب خود را با دندان گزید.
هوش مصنوعی: گویی کسی میگوید ایرانیان چه چیزی را از این چینیها دیدهاند که چنین سستی و ضعف را در آنها مشاهده میکنند.
هوش مصنوعی: چه نیرویی در درون خود دارند که با این گونه پیام به من منتقل میکنند؟
هوش مصنوعی: از مقام و سلطنت و جایگاه رفیع خود فاصله بگیر و در عوض به خدمتگزاری و بندگی مشغول شو.
هوش مصنوعی: وقتی کسی برای حکومت و سلطنت انتخاب میشود، اگر فردی را برای خدمتکاری انتخاب کند، این انتخاب عادلانه نیست و خوشایند نمیباشد.
هوش مصنوعی: برو و به رئیسات بگو که من پیامی برای او ندارم و نمیتوانم مستقیماً با او صحبت کنم.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ به من عزتی بخشید که مانند تخت فریدون در سرزمین ایران است.
هوش مصنوعی: شما خودتان در این مقام نبودید، من بودم که همچون شاه فریدون این تاج و سلطنت را به شما ندادهام.
هوش مصنوعی: اگر چیزی نمیدانی، از گذشته و آینده بپرس، زیرا ما هرگز تسلیم کسی نشدهایم.
هوش مصنوعی: ما نه زیر دست کسی هستیم و نه فرمانپذیر، بلکه خود فرماندهنده هستیم و از نسلی بزرگ و باعظمت میآییم.
هوش مصنوعی: فقط از یک سمت با من صحبت میشود و جز صحبت کردن دربارهی جنگ و سلاحهای جنگی چیزی دیگری نیست.
هوش مصنوعی: بیایید ببینیم زمان به کدام سوی میرود و چه کسی از آسمان به یاری ما خواهد آمد.
هوش مصنوعی: فرستادهای که به نزد او رفته بود، زمانی که برگشت، یکی از خدمتگزارانش را با خود آورد.
هوش مصنوعی: به او گفت که نگاهی به آن لشکر نهان بینداز و ببین چه اندازه قوی است و راه آن چگونه است.
هوش مصنوعی: نگهبان لشکر در روز و شب چقدر ارزش دارد که بر پاسبان نظارت میکند.
هوش مصنوعی: مردی که مثل یک بیمار در حال پیشرفت است، از روی رفع درد و مشکلات به سمت همنوعانش میرود.
هوش مصنوعی: همه در حال شکایت و ناله از درد و رنج هستند، مانند ایرانیانی که بر تن لباسهای خود دارند.
هوش مصنوعی: فرستاده متوجه شد که راز او درست است، اما نتوانست هیچ گونه سخنی پیدا کند.
هوش مصنوعی: وقتی که لشکر از راه نزدیک آمد، ناگهان از نظر او ناپدید شد.
هوش مصنوعی: فرستادهای به نزد قباد آمد و همه سخنانی که شنیده بود را برای او یادآوری کرد.
هوش مصنوعی: بعد از آن، مردی ناشناس به او گفت و به اردوگاه لشکر وارد شد، در حالی که از کاردانان و باتجربهها بود.
هوش مصنوعی: بدان که تا مردان جنگی و تلاشهای ما از کارهایمان آگاه شوند.
هوش مصنوعی: فرمانده به سپاهیان دستور داد که جلو بروند و همه با صدای بلندی حرکت کردند.
هوش مصنوعی: سپاه به سمت میخوری میرفت و تمام دشت و در، پر از سر و صدا و شلوغی شد.
هوش مصنوعی: هیچ پیشرو و نگهبانی نبود و کسی نیز از لشکر خود آگاه نبود، به همین خاطر همه به عقب برگشتند.
هوش مصنوعی: او گفت که ای کوش، کشور ایران سپاه ندارد و دشمن در کمین است.
هوش مصنوعی: در هر دو زمان شب و روز، دشمنان هرگز در بازار شاد و سرمست نیستند و هیچ چیز برای آنها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به دنیای جنگ و تلاش اشاره دارد و بیان میکند که حتی با وجود نیروهای زیاد و آمادگی کامل، انسان باید همیشه در کنار طبیعت و زندگی روزمرهاش بماند. نشانههایی از وابستگی به لحظات طبیعی و زندگی عادی در مقابل عظمت جنگ و نبرد در این بیت به چشم میخورد. بدین ترتیب، جنگ و تلاشهای بزرگ نمیتواند انسان را از زندگی و لحظات سادهاش دور کند.
هوش مصنوعی: از بسیار نتهای موسیقی و خودرائی، آفت و فساد برخاست.
هوش مصنوعی: در شب، نه خبر خوشی وجود دارد و نه کسی در مسیر ما دیده میشود؛ انگار هیچ نشانی از راهی نیست.
هوش مصنوعی: او با سخنانش باعث خوشحالی و شادمانی شد. پس او تصمیم گرفت که به سرعت برای حملهای ناگهانی آماده شود و عمل کند.
هوش مصنوعی: وقتی قباد از خبر بازگشت جاسوس آگاه شد، خوشحال و شادمان گردید.
هوش مصنوعی: فرمان داد که راه را مراقبت کنند و شب و روز چشم به راه بودند.
هوش مصنوعی: بدان روی، مرد شجاع به سرعت به میدان نبرد رفت، همچون باد و دود که به سرعت در حرکتند.
هوش مصنوعی: یکی به سمت چپ و دیگری به سمت راست ایستادهاند، آنها در برابر دو لشکر قرار دارند و هیچکدام نه بیشتر از دیگری است و نه کمتر.
هوش مصنوعی: در اینجا از زیباییها و ویژگیهای خاصی سخن به میان آمده است که مانند صفی منظم و مرتب به نمایش گذاشته شدهاند. به نوعی زیباییها و جلوههای جذاب به شکلی درخشان و مشخص خود را نشان میدهند، همچون مجسمههایی که بر روی دستان فردی قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: سه شب او گفت که از این طرف به شدت اقدام کنید، شاید یارتان، محبوب شانس، پیدا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.