گنجور

 
ایرانشان

سر سال نو هرمز فروردین

در اختر نگه کرد شاه آتبین

ز رازش چنان آگهی داد شاه

که گفتی به فرمان او بود ماه

چنان کامگاری به کار سپهر

که گفتی مر او را نموده ست چهر

شمارش چنان بود و رازش نهفت

که نابوده، مر بودنی باز گفت

به هفت و ده دو نگه کرد شاه

که چون گشت خواهد همی سال و ماه

بزرگی ز پیوند طیهور دید

ز هرچ آرزو کرد بر جای دید

بدان تخمه باز آمده یافت شاه

کلاه بزرگی نه تا دیرگاه

چو شاهی ز پیوند طیهور دید

غم و رنج از آن دودمان دور دید

چو گردون به کام دل خویش یافت

به پیوند طیهور بهتر شتافت