روز قتل ابن ملجم لعنت الله علیه
دوستان بودند مهمان کمال السلطنه
حیف از فرط کسالت طبعم از گفتن بریست
این قدر گویم که قربان کمال السلطنه
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
روز قتل ابن ملجم لعنت الله علیه
دوستان بودند مهمان کمال السلطنه
حیف از فرط کسالت طبعم از گفتن بریست
این قدر گویم که قربان کمال السلطنه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در روز قتل ابن ملجم، دوستانی مهمان کمال السلطنه بودند. دلم به شدت از کسالت گرفته و نمیتوانم زیاد صحبت کنم، اما به خاطر کمال السلطنه از جان و دل میگذرم.
هوش مصنوعی: در روزی که ابن ملجم، ملعون، به قتل رسید، دوستان کمال السلطان مهمان بودند.
هوش مصنوعی: به خاطر بیحوصلگی و تنبلیام، از صحبت کردن دوری میکنم و فقط همین قدر میگویم که جانم را فدای کمال السلطنه میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.