اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۶۵ - وفا ناآشنا بیگانه خو بود وفا ناآشنا بیگانه خو بود نگاهش بیقرار از جستجو بود چو دید او را پرید از سینهٔ من ندانستم که دست آموز او بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به احساسات عمیق و ناآشنا بودن با فردی اشاره میکند که نگاهش از جستجو و کنجکاوی پر است. زمانی که شاعر آن فرد را میبیند، احساسی ناگهانی و شدید در دلش به وجود میآید، بدون اینکه درک کند که این احساسات به خاطر حضور اوست.
هوش مصنوعی: وفا برای او غریبه و ناآشنا بود و نگاهش از شوق و جستجو در حالت بیقراری به جستجوی چیزی میگذشت.
هوش مصنوعی: وقتی او را دیدم، ناگهان از قلب من احساس پرواز و شتاب گرفتم و نمیدانستم که چه رابطهای بین ما وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چو شاپور آمد آنجا سبزه نو بود
ریاحین را شقایق پیش رو بود
چو لعنت خلعت درگاه او بود
چو زان درگاه بود او را نکو بود
خود آنروزت که با من عشق نو بود
دلت صد جای دیگر در گرو بود
هم او کرد و هم او گفت و هم او بود
نکو کرد و نکو گفت و نکو بود
هوا هر چند گرد راه او بود
زاشکش هر زمان صد آبرو بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.