گنجور

 
اقبال لاهوری

گر نوا خواهی ز پیش او گریز

در نی کلکش غریو تندر است

نیشتر اندر دل مغرب فشرد

دستش از خونِ چلیپا احمر است

آنکه بر طرح حرم بتخانه ساخت

قلب او مؤمن دماغش کافر است

خویش را در نار آن نمرود سوز

زانکه بستان خلیل از آذر است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عطار

با چنین درگه که در رفعت تو‌راست

این چنین خالی ز مشتاقان چراست

مشاهدهٔ بیش از ۴۰ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اثیر اخسیکتی

تا مرا سودای مدحش در سر است

همچو تیغش یک زبان پر گوهر است

شاه نعمت‌الله ولی

معنیش اول ، به صورت آخر است

روح باطن ، جسم پاکش ظاهر است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه