اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۰ - سحر می گفت بلبل باغبان را سحر می گفت بلبل باغبان را درین گل جز نهال غم نگیرد به پیری میرسد خار بیابان ولی گل چون جوان گردد بمیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سحر میگوید که بلبل در باغ نمیتواند جز غم چیزی فرابگیرد، و در حالی که خار در پیری به بار میرسد، گل جوان به سرعت میمیرد.
هوش مصنوعی: صبح، بلبل به باغبان میگفت که در این گل، هیچ چیز جز درخت اندوه را نمیتوان یافت.
هوش مصنوعی: در زندگی برخی چیزها به مرور زمان کم رنگ و کهنه میشوند، در حالی که چیزهای زیبا و پررنگ ممکن است در اوج جوانی از بین بروند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همی ترسم که او ناگه بمیرد
به مرگ او مرا یزدان بگیرد
به برنایی چنان بردم گمانی
که گر دلبر نیابد دل بمیرد
کنون چون روز پیری روی بنمود
همی از روی دلبر دل بگیرد
مدم دم تا چراغ من نمیرد
که در موسی دم عیسی نگیرد
بهشت از نور تو زینت پذیرد
که بی اعمال تو زینت نگیرد
چو کم خوردن طبیعت شد کسی را
چو سختی پیشش آید، سهل گیرد
وگر تنپرور است اندر فراخی
چو تنگی بیند، از سختی بمیرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.