الا ای طایر سدره نشیمن
چرا کردی در این کاشانه مسکن
ترا از بهر جولانگاه نزهت
فراز عرش رحمانست گلشن
تو ای شهباز قدسی چون کبوتر
طناب حرص کردی طوق گردن
هلا ای رستم پیکار وحدت
فرو مگذار اندر چاه بیژن
چو جغد ای طایر قدسی نشاید
بسر بردن در این ویرانه گلخن
تو اندر خانه تاریک و عالم
ز خورشید حقایق گشته روشن
گر از خانه برون نتوانی آمد
برای روشنی بگذار روزن
دل مردان نرفتی زانکه هردم
فریبت میدهد نیرنگ این زن
تو چون طفلی و عالم چون مشیمه
مخور خون زانکه شد هنگام زادن
قبائی از بقا چون داد شاهت
ز دوش جان لباس تن بیفکن
برای اقتباس نور بگذر
ز رخت خویش در وادی ایمن
دهن بسته چو غنچه چند باشی
چو گل خنده زنان بیرون شو از تن
چو خواندی نکته الحق عریان
چو کرم پیله گرد خویش کم تن
ز سر عشق آبستن شود دل
اگر نفس از هوا گردد ستردن
گریبانت بدست آور ز چاکی
بکش بر طارم افلاک دامن
چو در جنگ آمدی با نفس و شیطان
بچنگ آور ز حکمت تیغ و جوشن
ز چنگ دیو نفس ار باز رستی
نتابد پنجه تو گیو و بهمن
بسان طره مشکین خوبان
دل مسکین هر بیچاره مشکن
که از آه جگر سوز ضعیفان
بسوزد ماه را ناگاه خرمن
روا داری که بر دیوار عمرت
رسد از آهشان سنگ فلاخن
اگر مرد رهی دست ارادت
بدامان شه آفاق در زن
بدرگاه علی نه روی خدمت
که درگاه علی اعلا و اعلن
معانی حقایق زو محقق
مبانی و دقایق زو مبین
ز یمن ذات او احکام ملت
باقوای حجج گشته مبرهن
من از تعلیم آن شاه یگانه
فرو خواندم ز علم دین چنان فن
که در شرح معانی و بدیعش
زبان عقل کل گشته است الکن
همای همتم از یمن جاهش
فراز عرش میسازد نشیمن
مرا بر خوان همت نسر طایر
بود کمتر ز یک مرغ مسیمن
سریر سدره ادنی پایه دیدم
چو بر درگاه او گشتم ممکن
بچشم همت من می نماید
سپهر و هرچه در وی نیم ارزن
الا ای ساقی خمخانه عشق
بده دردی درد عشقم ازدن
مرا بر چهره خود ساز واله
درخت عقل من از بیخ برکن
بیک جرعه ز لوح دل فرو شوی
روایات احادیث معنعن
مرا در نفی کلی محو گردان
خلاصم ده ز احوال لم و لن
تولا چون بدرگاه تو کردم
تبرا میکنم از شر خود من
از ایرا در همه اطراف گیتی
مرا بدتر ز من کس نیست دشمن
حسین خسته را از فضل دریاب
که فضل تست عین فیض ذوالمن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان مسائلی دربارهٔ روحانیت و تلاش برای گسستن از تعلقات دنیوی میپردازد. او طایر سدره را به عنوان نمادی از روح انسانی معرفی میکند که در دنیای مادی ساکن شده و از جهان معنوی بازمانده است. شاعر از این پرنده میخواهد که از این خانه تاریک و ویران بیرون بیاید و به سوی نور و حقیقت حرکت کند.
او تأکید میکند که انسان باید از تعلقات دنیوی رها شده و به جستجوی نور الهی و حقیقت پردازد. در این مسیر، او از وجود نفس و شیطان به عنوان موانع یاد میکند و توصیه میکند که باید با حکمت و اراده قوی به جنگ آنها برود. در نهایت، شاعر با ابراز عشق و ارادت به معانی الهی و شناخت حقیقت، به درخواست فیض و رحمت از خداوند میپردازد و تفکر منفی و دشمنان نفس را کنار میگذارد.
هوش مصنوعی: ای پرندهی سدره، چرا در این خانهی خاکی اقامت گزیدی؟
هوش مصنوعی: تو برای خوشی و زیبایی به اوج آسمان و بهشت تعلق داری، مانند گلشنی که در عرش خداوند سرسبز و خرم است.
هوش مصنوعی: ای پرندهٔ آسمانی، مانند کبوتر، به خاطر حرص و طمع خود، بند و زنجیرهای گردن خود را به گردن انداختهای.
هوش مصنوعی: ای رستم، در نبرد با یکپارچگی دست برندار و مانند بیژن به چاه نرو.
هوش مصنوعی: ای جغد، تو که پرندهای پاک و قدسی هستی، شایسته نیست در این ویرانه و تاریکی زندگی کنی.
هوش مصنوعی: تو در دنیای تاریک زندگی میکنی، اما حقیقتها مانند نور خورشید، Surrounding شما را روشن کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی از خانه بیرون بروی تا روشنی ببینی، پس بگذار که نور از شکاف خانه به داخل بیفتد.
هوش مصنوعی: دل مردان، به خاطر نیرنگها و فریبهای این زن، همواره در خطر است و هر لحظه ممکن است دچار فریب شود.
هوش مصنوعی: تو مانند کودکی هستی و عالم مانند شکم مادر، نباید خون بریزی زیرا زمان زایمان فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه جاودانگی را به تو عطا کند، به یاد داشته باش که باید از لباس جسمانی خود جدا شوی و آن را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی نور و روشنی را به دست آوری، باید از خودت و آنچه که به آن وابستهای بگذری و به یک مکان امن و آرام بروی.
هوش مصنوعی: چرا باید خاموش بمانی و مانند غنچه در خود را ببندی؟ با خوشی و خنده مانند گل خود را آزاد کن و از درون بیرون بیا.
هوش مصنوعی: وقتی حقیقت را درک کردی، مثل پیلهای که دور خودش کرم پیچیده است، از خودت رها شو و درون خودت نمان.
هوش مصنوعی: اگر دل از عشق پر شود، حتی نفس کشیدن از هوای دنیایی نیز بیفایده خواهد بود.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش، به دستاوردهای بالایی برس و در زندگی، سرود موفقیت را به گوش عالم برسان.
هوش مصنوعی: زمانی که با نفس و شیطان در جنگ هستی، از دانش و حکمت خود همچون تیغ و زره استفاده کن تا پیروز شوی.
هوش مصنوعی: اگر از چنگال شیطان نفس خود رهایی یابی، دیگر هیچ کس نمیتواند به تو آسیب بزند و تو در برابر مشکلات به مانند گیو و بهمن قوی و نیرومند خواهی بود.
هوش مصنوعی: مانند گیسوان مشکی زیباییها، دل بیچاره هر کسی را نشکن.
هوش مصنوعی: آه و نالههای عمیق و دلسوز ضعیفان میتواند بهطور ناگهانی ماه را به آتش بکشد و بسوزاند.
هوش مصنوعی: اجازه میدهی که غمها و دردهای دیگران بر زندگیات سایه بیفکنند و سنگینی آنها را احساس کنی؟
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی، به یک هدف والا و بزرگ دست یابی داری، باید با تمام وجود به آن هدف احترام بگذاری و تلاش کنی تا به آن نزدیک شوی.
هوش مصنوعی: در پیشگاه علی نباید به خدمت بشتابید، زیرا مقام علی بسیار بلند و معتبر است.
هوش مصنوعی: معانی و حقایق از او به وضوح نمایان میشود و اصول و جزئیات به وسیله او روشن میگردد.
هوش مصنوعی: از برکت وجود او، قوانین و احکام ملت به وضوح و وضوح کامل نمایان شده است.
هوش مصنوعی: من از آموزههای آن پادشاه بینظیر آموختم که چگونه از دانش دین بهرهبرداری کنم و به فنون آن تسلط پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در توضیح این کلمات و زیباییهای آن، عقل نمیتواند به درستی صحبت کند و دچار نقص شده است.
هوش مصنوعی: پرندهی آرزوهایم از نعمتهای او به بلندای عرش، جایگاهی برای سکونت و آرامش میسازد.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این موضوع اشاره میکند که من بر سر سفرهٔ تلاش و کوشش خود، از رویای ساده و کوچکی بهرهمندم؛ این رویا و آرزو به قدری اندک و معمولی است که از آنچه امیدوارم، کمتر است. به عبارت دیگر، آرزوها و اهداف من در مقایسه با آنچه که در واقعیت وجود دارد، بسیار کوچک و ناچیز به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: به نزدیکی درگاه او، تختی از درخت سدر را دیدم که مانند پایهای برای ورودی قرار داشت.
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده من، آسمان و هر آنچه در آن وجود دارد، ناچیز و بیارزش به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ای ساقی، در میخانه عشق، لطفاً درد و رنج عشقم را به من بده.
هوش مصنوعی: به من اجازه بده تا چهرهام را با عشق و شوق بیارایم، زیرا ریشههای اندیشهام از بیخ و بن باید بر کنده شود.
هوش مصنوعی: با یک جرعه از دریای دل، به عمق داستانهای نقل شده از احادیث پای میگذاری.
هوش مصنوعی: من را در نقیض کلی غرق کن و از حالتهای «لم» و «لن» رهایم کن.
هوش مصنوعی: وقتی به درگاه تو روی آوردم و به تو تعلق پیدا کردم، از بدیهای خودم فاصله میگیرم و از آنها بیزاری میجویم.
هوش مصنوعی: در سراسر جهان، هیچ کس بدتر از من برای خودم نیست و دشمنی برایم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به حسین خسته توجه کن و او را یاری کن، زیرا که فضل تو، خود نشانهای از نعمت و بخشش الهی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگه کن آب و یخ در آبگینه
فروزان هر سه همچون شمع روشن
گدازیده یکی دو تا فسرده
بیک لون این سه گوهر بین ملون
غریبی می چه خواهد یارب از من؟
که با من روز و شب بسته است دامن
غریبی دوستی با من گرفتهاست
مرا از دوستی گشتهاست دشمن
ز دشمن رست هر کو جست لیکن
[...]
شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن
بکردار زنی زنگی که هرشب
بزاید کودکی بلغاری آن زن
کنون شویش بمرد و گشت فرتوت
[...]
همیدون شخّهای کوه قارن
به چشمش همچنان آید که گلشن
ز مویش خانه گردد سنبلستان
ز رویش بوستان گردد شبستان
چو مشگین زلف پیش باد دارد
شود زو باغ و بستان سنبلستان
سپاه مهر او بر من بتازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.