اگر طریقه آن دلرباست عشوه و ناز
وظیفه من آشفته نیست غیر نیاز
منم چو شمع و غم عشق دوست چون آتش
مرا نصیبه از آن آتش است سوز و گداز
گهی ز فکر دهانش مراست عیشی تنگ
گه از هوای قد او مراست عمر دراز
دلا چو دیده بدوزی ز دید هر دو جهان
چو شاهباز کنی دیده بر رخ شه باز
کسی که سر حقیقت شناخت میداند
که در طریقت عشاق عشق نیست مجاز
نیاز و درد بود زخت عاشق صادق
نمیخرند ببازار عشق زهد و نماز
قمارخانه رندان پاکباز اینجاست
بیا و نقد دو عالم بضربه ای در باز
حجاب خویش توئی چون بترک خود پوئی
درون خلوت خاصت کنند محرم راز
حسین بندگی دوست کار عشاق است
ز بندگیست که عاشق کشد ز دلبر ناز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوند
فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
تویی، که جور و بخیلی به تو گرفت نشیب
[...]
اگر چه دیده افعی بخاصیت بجهد
بدانگهی که زمرد بدو بری بفراز
من این ندیدم، دیدم که خواجه دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز
اگر دو دیده افعی بهخاصیت بکند
بدانگهی که زمرد بدو برند فراز،
من این ندیدم و دیدم که میر دست بداشت
برابر دل من بترکید چشم نیاز.
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز
در بهشت بر او کرد چرخ گوئی باز
درم درم شده روی زمین چو پشت پلنگ
شکن شکن شده آب شمر چو سینه باز
سرشگ ابر کند هر فراز را چو نشیب
[...]
چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز
رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
شبی که آز برآرد کنم به همت روز
دری که چرخ ببندد کنم به دانش باز
اگر ندارم گردون نگویدم که بدار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.