گنجور

 
 
 
ادیب صابر

ای تعبیه حسن تو جوق از پس جوق

وز شهد و شکر برده لبت لذت و شوق

دایم به سر کوی تو گردم پر شوق

در گردن خود چو قمری از زلف تو طوق

اوحدالدین کرمانی

رزّاق یکی است هر که جز او مرزوق

ایمان این است و آن دگر کفر و فسوق

انصاف بده کژ بنشین راست بگو

رزق از خالق، تکیه چرا بر مخلوق؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه