بخش ۲۸ - باب یازدهم از نابایسته اجتناب نمودن و از بایسته در حجاب بودنست
بیا، ای رند عالم سوز بی باک
بعصیان پرده عصمت مکن چاک
سر از شرم گنه در جیب خود کن
حیا را پرده پوش عیب خود کن
کسی کو از حیا خون از جبین ریخت
کم آب روی خود را بر زمین ریخت
سری کو از حیا در پیش باشد
بحرمت پاسبان خویش باشد
چو مردم شوخ چشمی پیشه کردند
حیا پیش آر، تا شرمنده گردند
ز شرم، آن به، که دایم لب ببندی
بروی هر کسی چون گل نخندی
نگشتی گر دهان غنچه خندان
لبش را ژاله نگرفتی بدندان
حریف شوخ چشم مست بی باک
کند پیراهن ناموس خود چاک
نگار شرمناک نرم گفتار
بدلجویی کند صد جان گرفتار
عزیزست آفتاب موسم دی
که از تندی حیا شد مانع وی
سر خود از حیا گر افگنی پیش
بیابی عاقبت گم کرده خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.