من بکویت عاشق زار و دل غمگین غریب
چون زید بیچاره عاشق؟ چون کند مسکین غریب؟
پرسش حال غریبان رسم و آیینست، لیک
هست در شهر شما این رسم و این آیین غریب
در خم زلف کجت دلها غریب افتاده اند
زلف تو شام غریبانست و ما چندین غریب
وقت دشنامم بشکر خنده لب بگشا، که هست
در میان تلخ گفتن خنده شیرین غریب
سر ز بالین غریبی بر ندارد تا بحشر
گر طبیبی چون تو یابد بر سر بالین غریب
بسکه باشد شاد هر کس با رفیقان در وطن
رو بدیوار غم آرد خسته غمگین غریب
بر سر کویت هلالی بس غریب و بی کسست
آخر، ای شاه غریبان، لطف کن بر این غریب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از زبان یک عاشق غمگین و بیکس بیان شده که رنج و غم خود را به تصویر میکشد. شاعر از وضعیتی میگوید که در آن تنها و غریب احساس میکند و عشقش را با غم و اندوه توصیف مینماید. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او همچون زلفهای پیچیدهاش، دلهای زیادی را به درد آورده است. در این بین، او از دشواریهای زندگی غریبانه صحبت میکند و اینکه حتی در میان غم، گاهی خنده و شادی هم وجود دارد. شاعر در پایان از معشوق خود درخواست لطف و محبتی دارد تا بر درد و رنج او بیفزاید و به عنوان یک غریبی، مورد توجه قرار گیرد.
هوش مصنوعی: من به تو عاشق و غمگین هستم، همچنان که زید بیچاره عاشق و دلخون است. او که دلش تنها و غریب است، چه میتواند بکند؟
هوش مصنوعی: پرسش از حال غریبان در همه جا معمول و مرسوم است، اما در شهر شما نیز این پرسش به گونهای غریب و نا آشنا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در پیچش زلفهای تو، دلها به شدت احساس غم و دوری میکنند. زلفهای تو مثل شبی غمانگیز و تاریک هستند و ما در این شبهای غریب، احساس تنهایی و بیکسی میکنیم.
هوش مصنوعی: زمانی که به من ناسزا میگویی، لبخندت را نشان بده. زیرا در بین کلمات تلخ، یک خنده شیرین و ناپیدا وجود دارد.
هوش مصنوعی: هیچ غریبی تا روز قیامت سرش را از بالینش بلند نمیکند، مگر اینکه طبیبی مانند تو را بر بالین خود بیابد.
هوش مصنوعی: هر کس در کنار دوستانش در وطن شاد و خوشحال است، اما اگر تنها و بدون همراهی باشد، دیوار غم و اندوه را بر میکشد و احساس خستگی و غمگینی میکند.
هوش مصنوعی: در کنار کوچهات، هلالی (نشانهای از زیبایی) به شدت تنها و بیکس است. ای شاه غریبان، لطفی کن بر این بیکس و یاریاش نما.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم ای سلطانِ خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبالِ دل، رَه گُم کُنَد مسکین غریب
گفتمش مَگذر زمانی، گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.