ای که به خون مردمان چشم سیاه کردهای
کشته شدست عالمی، تا تو نگاه کردهای
دست به رخ نهادهای، بهر حجاب از حیا
پنجه آفتاب را برقع ماه کردهای
پادشهی و ملک دل هست خراب ظلم تو
زان که بلا و فتنه را خیل و سپاه کردهای
آخر عمر بر رخم داغ جفا کشیدهای
پیر سفیدموی را نامهسیاه کردهای
دوش، هلالی، این همه برق نبود بر فلک
باز مگر ز سوز دل ناله و آه کردهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.