گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

خاکم بره پیک حریم حرم او

باشد که بجایی برسم در قدم او

بر داغ دلم مرهم راحت مگذارید

تا کم نشود راحت درد و الم او

زین گونه که بر من ستم دوست خوش آید

خوش نیست که بر غیر من آید ستم او

می سوزم و این آه جگر سوز دلیلست

کز جان و دلم دود برآورد غم او

داریم امید کرم از یار، ولیکن

دیدیم ستمها و امید کرم او

از تیغ تو صد کشته شود زنده بیک دم

گویا دم جان پرور عیسیست دم او

گفتم که: هلالی ز غمت سوی عدم رفت

گفتا: چه تفاوت ز وجود و عدم او؟

 
 
 
گلها برای اندروید
امیرخسرو دهلوی

لاله دمد از خون شهیدان غم او

تا حشر در آیند به خوان علم او

از جور و وفا و ستم هر که بپرسی

در عشق مساوی ست وجود و عدم او

می زد رقم غالیه نقاش سیه کار

[...]

جامی

آن سرو که شادند جهانی به غم او

هر سو که خرامد سر ما و قدم او

باشد ستم از یار کرم شکر که بگذشت

در حق من خسته دل از حد کرم او

بر لوح دلم صورت خط تو رقم زد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه