گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

نظاره کن در آینه خود را، حبیب من

اما بشرط آنکه نگردی رقیب من

من از وطن جدا و دل من ز من جدا

آگاه نیست یار ز حال غریب من

زین سان که درد عشق توام ساخت ناتوان

مشکل زیم، اگر تو نباشی طبیب من

تا کی خورم غم و پی تسکین درد خویش

گویم بخود که: در ازل این شد نصیب من؟

آزرده شد هلالی و آن گل نگفت هیچ:

تا کی جفای خار کشد عندلیب من؟