گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

خیز، تا امروز با هم ساغر صهبا کشیم

خویش را دامن کشان تا دامن صحرا کشیم

باغ و بستان دلکشست و کوه و صحرا هم خوشست

هر کجا، گویی، بساط عیش را آنجا کشیم

کس چرا از دست دنیا ساغر محنت کشد؟

ساغری گیریم و دست از محنت دنیا کشیم

ساقیا، میخانه دریاییست پر ز آب حیات

جهد کن، تا کشتی خود را در آن دریا کشیم

نازنینان سرکش و ما در مقام احتیاج

جای آن دارد کزیشان ناز استغنا کشیم

چون ز حال زار خود پیش تو نتوان دم زدن

گوشه ای گیریم و آهی از دل شیدا کشیم

ای رقیب سنگدل، زین خشم و کین بگذر، که ما

ناز رعنایی ز یار نازک رعنا کشیم

فکر خوبان کن، هلالی، فکر دیگر تا بکی؟

خود چرا بر لوح خاطر نقش نازیبا کشیم؟