چو بخت نیست که شایسته وصال تو باشم
بصبر کوشم و خرسند با خیال تو باشم
بعشوه زلف گشودی، بچهره خال فزودی
اسیر زلف تو گردم، غلام خال تو باشم
کمال فضل بتحصیل عاشقیست، خوش آن دم
که در مطالعه صفحه جمال تو باشم
چو پایمال تو گشتم، سرم بلند شد، آری
چه سربلندی ازین به که پایمال تو باشم؟
خمیده باد قد من ز غصه همچو هلالی
اگر نه مایل ابروی چون هلال تو باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناکامی در رسیدن به معشوقش سخن میگوید و تلاش میکند با صبر و خیال او خود را آرام کند. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که حاضر است اسیر زلف و غلام خال او شود. نویسنده عشق را بالاترین کمال میداند و ابراز آرزومندی میکند که در ظاهری از جمال معشوق غرق شود. او به صورت سمبلیک بیان میکند که حتی اگر پایمال عشق معشوق شود، این افتخار و سربلندی او را خوشحال میکند. علاوه بر این، او از غم و کمرنگ شدن قد خود در اثر غصه صحبت کرده و آرزو میکند که اگر نمیتواند مثل ابروهای معشوقش زیبا باشد، لااقل به وی نزدیک شود.
هوش مصنوعی: وقتی شانس با من یاری نمیکند و نمیتوانم به وصل تو برسم، سعی میکنم با صبر، خوشحال باشم و به یاد تو فکر کنم.
هوش مصنوعی: تو زلفت را به زیبایی گشودهای و بر چهرهات خالی افزودهای. من در بند زلف تو هستم و میخواهم خدمتگزار آن خال زیبایت باشم.
هوش مصنوعی: کاملترین نعمت در عشق ورزیدن است و چه خوب است وقتی که در حال مطالعه زیبایی تو هستم.
هوش مصنوعی: هرگاه که در برابر تو به خاک افتادم و از خودم کوچک شدم، احساس کردم که سرم به خاطر این خضوع و تسلیم در برابر تو به بهترین شکل بالا رفته است. واقعاً چه افتخاری بالاتر از این است که در برابر تو پایمال شوم؟
هوش مصنوعی: قد من از غصه خمیده شده است، مانند هلال که به پایین افتاده. اگر نتوانم همچون ابروی هلال تو ایستاده و زیبا باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.