جان خواهم از خدا، نه یکی، بلکه صد هزار
تا صد هزار بار بمیرم برای یار
من زارم و تو زار، دلا، یک نفس بیا
تا هر دو در فراق بنالیم زار زار
از بسکه ریخت گریه خون در کنار من
پر شد ازین کنار، جهان، تا بآن کنار
در روزگار هجر تو روزم سیاه شد
بر روز من ببین که: چها کرد روزگار؟
چون دل اسیر تست، ز کوی خودش مران
دلداریی کن و دل ما را نگاه دار
کام من از دهان تو یک حرف بیش نیست
بهر خدا که: لب بگشا، کام من بر آر
چون خاک شد هلالی مسکین براه تو
خاکش بگرد رفت و شد آن گرد هم غبار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق میگوید و از خدا درخواست میکند تا بارها بمیرد برای یارش. او به شدت دلتنگ است و از زاری و اشکهایی که به خاطر جدایی از محبوبش ریخته میگوید. روزگار او در هجر یار سیاه و ناامیدکننده شده و از محبوبش میخواهد که دلش را دراین وضعیت نگه دارد. او تأکید میکند که تنها یک حرف از دهان محبوب میتواند کامش را شیرین کند و در انتها به وضعیتی اشاره دارد که همچون خاک در راه محبوبش شده است.
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم که بارها و بارها برای عشق و محبوبم فدای او شوم.
هوش مصنوعی: من در آلام و غمهای خود فرو رفتهام و تو نیز به همین حال هستی. ای دل! بیایید یک لحظه کنار هم باشیم و با هم از درد دوری شکایت کنیم و ناله کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت گریهام، اشکها چون خون ریخته و اطرافم را پر کرده است. به طوری که اطراف من به طور کامل از این حالت غمانگیز پر شده و آن را به همه جا گسترش داده است.
هوش مصنوعی: در دوران جدایی تو، روزهای من به بدی و تاریکی گذشت. حالا نگاه کن به روزهایم و ببین که چقدر برایم دشوار شده است.
هوش مصنوعی: وقتی دل من به عشق تو وابسته است، مرا از مسیر خود دور نکن. کمی به من دلگرمی بده و قلبم را حفظ کن.
هوش مصنوعی: من چیزی جز یک کلمه از تو نمیخواهم؛ خواهش میکنم برای خدا، لبهایت را باز کن و آرزوی من را برآورده کن.
هوش مصنوعی: زمانی که هلالی بیچاره به خاک سپرده شد، گرد و غبارش به دور تو میچرخید و به آن غبار تبدیل شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.