بس که خلقی سخن عاشقی من کردند
دوست را با من دل سوخته دشمن کردند
سوختم ز آتش این چرب زبانان، چون شمع
سوز پنهان مرا بر همه روشن کردند
بعد ازین دست من و دامن این سنگدلان
که بآهنگ جفا سنگ بدامن کردند
برضا کوش، هلالی و ز قسمت مخروش
هر کرا هر چه نصیبست معین کردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاصل عافیت آنها که به دامنکردند
چو خموشی نفس سوخته خرمن کردند
دل ز هستی چه خیال است مکدر نشود
از نفسخانهٔ این آینه روشن کردند
شعلهٔ دردم و تنن لالهستان میجوشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.