حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳ یاران عزیز و نور بینایی من رفتند چو هوش از سر سودایی من رفتند و گذاشتند با بی کسیم اندیشه نکردند ز تنهایی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای وصف تو سرمایۀ گویایی من
مشغولی تو لگام خود رایی من
تا خاک سر کوی تو شد قبلۀ دل
یک خانه شد اندیشۀ هر جایی من
شد شهره شهر بادهپیمایی من
مستم من و عالمی تماشایی من
با هم ز ملامتم نمیپردازند
شد پرده عیب خلق، رسوایی من
آن راحت جان و دل شیدایی من
گویا ز خدا خواست جگر خایی من
شب های غمت نگفت چون می گذرد
یک روز نکرد یاد تنهایی من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.