حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳ زان پیش که دی آفت بستان گردد اوراق گل از خزان پریشان گردد ساقی، تو که ابر رحمتی، رشحه ببار تا بلبل طبع من غزل خوان گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
از عکس لبت دیده بدخشان گردد
وز یاد رخت سینه گلستان گردد
بی روی توگر آب خورم چون گلبن
اندر دل من چو غنچه پیکان گردد
چون شاهد پوشیده خرامان گردد
هر پوشیده ز جامه عریان گردد
بس رخت به خیل کاو گروگان گردد
گر سنگ بود چو کان زرافشان گردد
هر سر که تو را بر خط فرمان گردد
از دولت تو سرور اقران گردد
آن عید هر آنکه با تو کژ بد چوگان
این عید به شمشیر تو قربان گردد
هر کس از وضع خود گریزان گردد
شاید که بری ز نور ایمان گردد
باشد در دیده ها بعینه زنار
از دانه چو تار سبحه عریان گردد
گر مشکل فقر و ثروت آسان گردد
آسوده ز غم توده انسان گردد
گر کیست که گشته حارس میش ز جور
مالک چو نماینده دهقان گردد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.