شنیدم که رندی به امّید سود
پدر مرده ای را پسر خوانده بود
طمع دوخت چشمش به مال یتیم
پسر را بپرورد رند لئیم
چو بگذشت سالی بران بیش و کم
گرفت آن پسر پیش، راه ستم
ره راست بگذاشت آن کج نهاد
برافراشت رایت به فسق و فساد
به هم بر زد از فتنه، آن شهر و کوی
که بیدادگر، بود ناپاک خوی
دغلباز اوباش را مات کرد
مساجد ز شومی خرابات کرد
به ده روز مال پدر را بخورد
پدرخوانده را هم، زدی دستبرد
طمع پیشه را خانه چون پاک رُفت
یکی دخترک داشت، دردانه سُفت
پس آنگه زن رند را هم نهاد
کشید از زن و در کنیزک فتاد
دل از نیک بختی چنان کنده بود
که ابلیس در حیرت افکنده بود
ازو خانهٔ رند بر باد شد
فتور هلاگو به بغداد شد
ز تاراج او، گشت بیچاره عور
ز دهشت دلش خون و از شرم کور
شد از بار غم سرو قدش دو تا
به مرگ خود، آن مبتلا شد رضا
ببوسید پای پسر منحنی
که پیر منی، مقتدای منی
منت گرچه پرورده ام ای جوان
حق تربیت از تو دارم به جان
طمع کرده بودم ز نخلت ثمر
ولی از تو گشتم به عالم سمر
به آن مرده ریگ تو بستم طمع
تو بستی چو پاکان مرا بر ورع
طمع در رگ و ریشهٔ من نماند
که دنیا در اندیشهٔ من نماند
ز فسقت نه زن نه کنیزک مراست
وگر قصد این بنده داری رواست
اگر پیر من بود، عیسی صفت
نیارست کردن، چنین تربیت
درخت طمع کندم از بیخ و بن
چو من صلح کردم، تو هم صلح کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر داستانی از مردی رند را روایت میکند که به امید سود، پسر یتیمی را به فرزندی میپذیرد و در نهایت او را به فساد و بیدادگری میکشاند. پس از گذشت مدتی، این پسر تبهکار میشود و از راه راست منحرف میگردد. او با ستمگری، ناموس و مال مردم را به تاراج میبرد و زندگی خود و دیگران را نابود میکند.
در نهایت، پدرخوانده که طمع به ثمر زندگی پسر داشت، به گناه خود اعتراف میکند و میگوید که به جای ثمر، به نابودی کشیده شده است. او از پسر میخواهد که همچنان راه درست را پیش بگیرد و به یادآوری میکند که اگرچه او را پرورش داده، اما باید در مسیر صالحان قرار گیرد. در پایان، این رند تصمیم میگیرد که از طمع دست بکشد و به صلح بپردازد.
هوش مصنوعی: شنیدم که مردی با حیلتی خاص، به دنبال نفعی برای خود، پسر کسی را که درگذشته بود، به عنوان پسر خود معرفی کرده بود.
هوش مصنوعی: چشم طمع به مال یتیم دوخته شده و این حس بدی به تربیت پسران میانجامد؛ زیرا این شیوه زندگی در نهایت، انسانها را بدد ماه میکند.
هوش مصنوعی: پس از گذشت یک سال، آن پسر بیشتر و کمتر در راه ظلم و ستم قدم گذاشت.
هوش مصنوعی: او راه درست را ترک کرد و با سرکشی پرچم فساد و ناپسندی را بالا برد.
هوش مصنوعی: شهر و محلهای که ستمگران در آن زندگی میکنند، به خاطر فتنه و آلودگیهایشان به هم ریخته و ناامن میشود.
هوش مصنوعی: دغلبازان و اوباش را با حضور در مساجد مبهوت کرد و فضای ناپسند خراباتیان را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که شخصی در عرض ده روز از ثروت پدرش بهرهمند شده و حتی پدرخواندهاش را نیز تحت تاثیر قرار داده و از آن ثروت سوءاستفاده کرده است. به نوعی ، این فرد به راحتی به داراییهای دیگران دستبرد زده و از آنها استفاده کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که به طمع و قناعت عادت دارد، وقتی خانهاش را پاک و مرتب میکند، ناگهان متوجه میشود که دختر زیبایی دارد که بسیار ارزشمند و محبوب است.
هوش مصنوعی: سپس زن فریبکار را به سختی به خود مشغول کرد و در دلش عشق به کنیزک ایجاد شد.
هوش مصنوعی: دل به قدری از خوشبختی پر شده بود که ابلیس در تعجب و شگفتی مانده بود.
هوش مصنوعی: خانهی مستان و اهل خوشی به باد رفت و هلاکو به بغداد رسید.
هوش مصنوعی: به خاطر نابخردی و تخریب او، شخصی به شدت درمانده و ناتوان شده است؛ به گونهای که وحشت و افسردگی قلبش را به درد آورده و از شرم و ناراحتی چشمانش را میپوشاند.
هوش مصنوعی: به خاطر سنگینی غم، قامت او خم شده و به خاطر حالتهای درد و رنجی که دارد، به مرگ خود راضی شده است.
هوش مصنوعی: پای پسر خمیده را ببوس که تو پیر منی و الگوی من هستی.
هوش مصنوعی: من اگرچه به خاطر تو بزرگ شدهام و مورد توجه تو هستم، اما حق آن تربیت و آموزش را از خود تو میدانم و همه وجودم را برای آن میگذارم.
هوش مصنوعی: من انتظار داشتم که از درخت خرمایت میوه بگیرم، اما به جای آن به حقیقتی شیرین و دلپذیر در جهت دیگری دست یافتم.
هوش مصنوعی: من به مردهای گرانبها وابسته شدم و آرزوی تو بر من پایان یافت، همانطور که پاکان به پرهیزگاری متعهدند.
هوش مصنوعی: دیگر طمع و آرزو در وجود من باقی نمانده، زیرا دنیا و دغدغههای آن در افکارم جایی ندارند.
هوش مصنوعی: به خاطر بیتقوایی نه من به زن نیاز دارم و نه به کنیز. اگر هدف از داشتن من این باشد، کار درستی نیست.
هوش مصنوعی: اگر مربی من، مانند عیسی(ع)، صفت نیکو نداشت، اینگونه تربیت نمیشدم.
هوش مصنوعی: درختی که از ریشه و پایهاش طمع دارد، به این فکر است که اگر من صلح و آرامش را انتخاب کنم، تو هم باید این مسیر را در پیش بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.