کجا رفت آیین مردان حق؟
چه آمدکزین سان سیه شد ورق؟
کنم یاد چون سیرت رفتگان
گشاید دل از دیده سیل دمان
کجایند مستان صهبای عشق؟
دل و دین به دستان سودای عشق
کجایند آن سالکان طریق؟
که در جامشان باد، شهد رحیق
کجایند آن یارکان کهن؟
که ناید از ایشان به گوشم سخن
از آنان که دیدیم و بودند چند
نشان هیچ ندهد جهان نژند
ندارم یکی ز آن همه یادگار
چه سازم به تنهایی روزگار؟
چه رسم است این دهر غدّار را
که از یار سازد جدا یار را؟
همان به که آرم به میخانه رو
گشاید مگر کار، دست سبو
مگر مستی از غم خلاصم کند
قدح محرم بزم خاصم کند
بیا ساقی سرو پیکر، بیا
بیا ای به بالا صنوبر بیا
سر عاشقان سایه پرورد توست
طبیب دل ناتوان، درد توست
بده می که مخمور و بی طاقتم
به خون تشنهٔ تقوی و طاعتم
میی کان به حق آشنایی دهد
ز بیگانگیها رهایی دهد
بده ساقی آن بادهٔ صاف را
مبدّل کنِ جمله اوصاف را
شرابی که آسایش جان ازوست
ز خود رفتگیهای مستان ازوست
خمار شبم می فشارد گلو
شرابم ده از جام خورشید رو
بده ساقی آن خصم زهد و صلاح
طلعت الثریا وکادالصباح
صبوری ز دل رخت بیرون کشید
مرا حسرت باده در خون کشید
دل ناصبور مرا چاره کن
یکی جرعه در کام میخواره کن
بده ساقی آن جام کیخسروی
که صبرم ضعیف است وانده قوی
مگر نیروی می، توانم دهد
ظفر بر غم بیکرانم دهد
چه خوش گفت جمشید روشن روان
که می، نور جان است و تن را توان
بده ساقی آن روح پیما قدح
که جان را فتوح است و دل را فرح
غبار ضمیرم گرفته ست اوج
فتاده ست دریای اشکم به موج
کسی کو که راحت گرایی دهد؟
مگر کشتی می رهایی دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حسرت و جستجوی شادابی و عشق میپردازد. شاعر از فقدان مردان حق و دلباختگان عشق مینالد و سوالاتی را درباره سرنوشت آنان مطرح میکند. او به یاد ایام خوش گذشته و یاران قدیمی میافتد و از تنهایی و غم دهر شکایت میکند. در این حال، به میخانه مراجعه میکند تا شاید با نوشیدن شراب، درد و رنجش را فراموش کند و به آرامش برسد. او از ساقی میخواهد تا به او شرابی بدهد که مایه تسکین دل و جانش باشد و او را از غم و اندوه آزاد کند. شاعر در نهایت به قدرت شفا بخشی شراب اشاره میکند و امید دارد که این نوشیدنی او را از مشکلات زندگی رهانیده و به آرامش برساند.
هوش مصنوعی: کجا رفتند اصول و روشهای حقیقی انسانهای راستین؟ چرا این ورق زندگی به این حالت تیره و تار درآمد؟
هوش مصنوعی: وقتی یاد شخصیتهای نیکوکار و از دنیا رفته را زنده میکنم، قلبم شاد میشود و اشکهایم مانند سیل سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: کجاست آنهایی که در عشق شاد و خوشحالند؟ دل و ایمان خود را به گردن آرزوی عشق سپردهاند.
هوش مصنوعی: کجا هستند آن کسانی که در مسیر حق قدم گذاشتهاند؟ آنها که جامهایشان پر از لطافت و شیرینی هدایت است.
هوش مصنوعی: کجا هستند دوستان قدیمی که صدایشان به گوشم نمیرسد؟
هوش مصنوعی: از کسانی که دیدیم و وجود داشتند، هیچ نشانی از آنها در این دنیای غمانگیز باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: من هیچ یادگاری از آن همه خاطرات ندارم، پس در این روزها چه کنم وقتی که تنها هستم؟
هوش مصنوعی: این روزگار بیرحم چه بیعدالتیهایی دارد که یاران و دوستان را از یکدیگر جدا میسازد؟
هوش مصنوعی: بهتر است به میخانه بروم و در را باز کنم، شاید این کار به من کمک کند.
هوش مصنوعی: شاید شراب بتواند مرا از غم و اندوه نجات دهد و در این حال، خاصیتم را در جشن و نشاط بیشتر کند.
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، که قدت همچون درختان بلند است، بیا و با ما باش!
هوش مصنوعی: عاشقان زیر سایه وجود تو آرامش مییابند و تویی که به درد دلهای ناتوان شفا میدهی.
هوش مصنوعی: به من نوشیدنی بده، زیرا خسته و بیطاقت هستم و مانند کسی تشنهام که به دنبال تقوا و عبادت است.
هوش مصنوعی: یک جرعه می که انسان را به حقیقت نزدیک کند و از احساسات بیگانگی آزاد سازد.
هوش مصنوعی: به من آن شراب زلال را بده و تمام ویژگیهای آن را تغییر بده.
هوش مصنوعی: شرابی که باعث آرامش روح میشود، ناشی از غفلت و بیخیالی حال مستان است.
هوش مصنوعی: در دل شب غرق در نشئگیام و نوشیدنیام را از جام تابناک خورشید میخواهم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، آن دشمن زهد و پرهیزکاری را بنوشان، چرا که چهره او مانند ستاره ثریا زیباست و نزدیک dawn است.
هوش مصنوعی: صبوری از دل من بیرون رفت و حسرت نوشیدن شراب، مرا به شدت آزار داد.
هوش مصنوعی: دل نگران و بیتاب مرا تسکین بده، یک جرعه آب انگوری به من بده تا آرام شوم.
هوش مصنوعی: به من جامی بده که خاصیت و قدرتی دارد، زیرا صبر و تحمل من در برابر سختیها کم شده است و دیگر نمیتوانم مقاومت کنم.
هوش مصنوعی: آیا نمیتواند شراب به من نیرویی ببخشد که بر غم بیپایانم غلبه کنم؟
هوش مصنوعی: جمشید، شخصیت افسانهای، به زیبایی بیان کرده که نوشیدنی (می) مانند نوری است که روح را شاداب میکند و به بدن نیرو میبخشد.
هوش مصنوعی: به من جامی بده، ای ساقی، که روح را به پرواز در میآورد و به دل شادی میبخشد.
هوش مصنوعی: احساسات درون من مانند غباری که جلوی دید را میگیرد، تلخ و غمانگیز شدهاند. در این وضعیت، غم و اندوه من به شدت وجودم را فراگرفته و قلبم همچون دریایی پر از اشک و موجهای تلاطم به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: آیا کسی پیدا میشود که آرامش و راحتی را به راحتی ببخشد؟ مگر اینکه کشتیای بتواند او را به ساحل برساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.