مغنّی نوایی بیا ساز کن
جهان را پر از گوهر راز کن
چنان تازه کن داغ دیرینهام
که دوزخ برد آتش از سینه ام
نی استخوانم، دم صور کن
چو منقار بلبل پر از شور کن
که بخشم قلم را پرآوازگی
نهال سخن را دهم تازگی
کشم پردهای معنی بکر را
دهم جلوه ای، شاهد فکر را
گه از دیده گویم بَرِ راستان
گهی از شنیده کنم داستان
سخن را به سر تاج شاهی نهم
زلال خضر در سیاهی نهم
بده ساقی آن جام یاقوت رنگ
که چون گل درم خرقهٔ نام و ننگ
بر آتش نهم دلق پندار را
بر آرم سر از پیرهن یار را
بیا تا نمانده ست در زیر گل
بر آریم دستی به اقبال دل
به راه وفا جانفشانی کنیم
به ملک بقا کامرانی کنیم
سرآریم در خطّ فرمان عشق
بریزیم خون را به میدان عشق
سر نافه بگشا حزین، دیر شد
تامّل دگر چیست؟ خون شیر شد
بیا بازکن دفتر راز را
بگو خامهٔ نکته پرداز را
که آهوی چین عزم جولان کند
بسیط زمین عنبر افشان کند
سخن راندن نغز، کار من است
سخن در جهان یادگار من است
فروغی که کردم ز دل اقتباس
سپردم به انصاف گوهرشناس
بود از دم پاک اهل حضور
زکید حسودان ناپاک دور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از مغنی (خواننده) دعوت میکند تا با استفاده از ساز، فضایی پر از راز و گوهر ایجاد کند. او از ترمیم داغهای قدیمیاش سخن میگوید و میخواهد دلی شاداب و پر شور داشته باشد. شاعر به قدرت سخن و دیالوگ اشاره کرده و میخواهد داستانها و معانی را با هنر و استادی بیان کند. وی با مطرح کردن عشق و وفا، برلزوم جانفشانی در این راه تأکید دارد و در نهایت دعوت به تفکر و بیان رازهای پنهان مینماید. در این بین، او به اهمیت هنر و سخنوری و تأثیر آن در جهان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای خواننده، آواز بخوان و نغمهای بساز که جهان را سرشار از رازی ارزشمند کند.
هوش مصنوعی: به گونهای تازگی به دردهای قدیمی من ببخش که دیگر آتش آنها از دل من برود و به جهنم هم نمیتواند برگردد.
هوش مصنوعی: من همچون نی هستم، بیگوشت و بیاستخوان. به مانند نوای خوش بلبل، دلم پر از شوق و التهاب است.
هوش مصنوعی: من به قلم خود زندگی و شادابی جدیدی میبخشم و به سخنهایم طراوت و تازگی میدهم.
هوش مصنوعی: من پردههای معنای ناب را کنار میزنم و جلوهای تازه به آن میبخشم؛ تا افکارم را به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: گاهی آنچه را که از چشم خود دیدهام تعریف میکنم و گاهی آنچه را که از دیگران شنیدهام نقل میکنم.
هوش مصنوعی: من سخن را در اوج قدرت و اهمیت قرار میدهم و با روشنایی و روشنی مثل آب زلال، آن را در دل تاریکی و مشکلات جاری میسازم.
هوش مصنوعی: به من آن لیوان سرخ رنگ بده که مانند گل، پردههای خوب و بد را کنار بزند.
هوش مصنوعی: من به آتش میزنم لباس خیالی را و از زیر پیراهن محبوبم سر برمیآورم.
هوش مصنوعی: بیا تا زمانی که هنوز چیزی از زندگی برایمان نمانده، دستمان را به سوی خوشبختی و آرزوهایمان دراز کنیم.
هوش مصنوعی: در راه وفا و صداقت جان را فدای عشق کنیم و به دنیای جاویدان و ماندگاری برسیم.
هوش مصنوعی: در عشق، آمادهام تا جانم را در میدان عشق فدای معشوق کنم.
هوش مصنوعی: وقت آن است که دیگر منتظر نمانی و اقدام کنی، زیرا زمان از دست رفته است و حالا اوضاع تغییر کرده و دشوارتر شده است.
هوش مصنوعی: بیا دوباره رازها را باز کنیم و به قلمی که نکتهها را مینویسد، بگوییم.
هوش مصنوعی: آهوهای زیبا و دلربای چین قصد دارند در دشتها بگردند و زیباییهای وجودشان زمین را معطر و پر از عطر خوش کنند.
هوش مصنوعی: من به بیان زیبا و دلنشین صحبت کردن شهرت دارم و صحبتهایم در دنیا به یادگار خواهد ماند.
هوش مصنوعی: آن نوری که از دل خود دریافت کردم، به دست یک داور با انصاف سپردم تا ارزش آن را بشناسد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که در صف اهل حضور و معنویت قرار دارند، از خطاها و حسدهای ناپاک دور نگه داشته میشوند و در آغوش پاکی و صفا قرار دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.