شنیدم که در عهد بهرام گور
نمود از قضا قحط سالی ظهور
چو صحرای محشر، زمین تف گرفت
به دریوزه ی آسمان، کف گرفت
سحاب سیه دل نشد مهربان
به حال لب تشنهٔ خاکیان
بخیلی نمود ابر بر کاینات
به مهد زمین سوخت طفل نبات
ز خشکی بر اندام خاک دو توه
عروق شجر شد چو رگهای کوه
زتاب فروزنده مهربلند
زمین مجمر و دانه بودش سپند
بط می، چو پستان بی شیر شد
ز خشکی چو پیکان، گلوگیر شد
برید آب سرچشمه را آسمان
ز گردش فتاد آسیای دهان
بفرمود بهرام فیروزمند
کز انبارها برگشایند، بند
به جنبندگانی که درکشورند
ببخشید، کایشان عیال منند
چه مردم، چه حیوان، به هر صبح و شام
بسازید بایستهٔ او تمام
نه در دِه ، نه در شهر و نه در سواد
کسی را به دل نگذرد فکر زاد
نماند کسی در همه دشت و کوه
که از تنگی قوت باشد ستوه
ذخایر گشود و خزاین فشاند
به آب کرم، آتشی را نشاند
کف شه چو مکیال ارزاق شد
پذیرای حاجات آفاق شد
به هر جا ز اقطار بلغار و چین
ز غله نشان یافت وز انگبین
ستوران فرستاد و زر، کآورند
به روزی خوران بی دریغش دهند
وصیت همین بود شه را مدام
به خدمتگزاران با ننگ و نام
که هشیار باشید و آگه بسی
مبادا که بی برگ ماند کسی
شنیدم نبارید، سالی چهار
وز احسان او بود گیتی بهار
رساندند شه را خبر، منهیان
که در دشت تفسیدهٔ خاوران
یکی مرد صحرانوردی بمرد
همانا به انعام شه، ره نبرد
جوانمرد شه را، بشورید دل
بر آن کس که پایش فرو شد به گل
به فرمان پذیران نکوهش نمود
که این غفلت هوش فرسا چه بود؟
پلاسی به بر کرد چون سوگوار
به یزدان چهل روز بگریست زار
کزین ناتوان بنده تقصیر شد
ز بیداد من، داد او دیر شد
نگیری به این غافل ناشناس
که رزق از تو آید نه زین ناسپاس
من از بندگان کمینم یکی
ولی در ره آز، چابک تکی
جهان کرده ای قسمت بندگان
قناعت نکردم به قسمی از آن
گرفتم فرا قسمت خلق را
به رندی، قبا کرده ام دلق را
فزونی ربودم من بوالفضول
چه سازم به بازار ردُ و قبول؟
به انصاف اگر کردمی داوری
به یاران خود، یاری و یاوری
نمی مرد این عاجز رهنورد
به دل خون گرم و به لب آه سرد
ز بیداد من خون شدش ریخته
به دامان من خونش آویخته
شبی بود چون شمع در اشک و آه
که آمد به خوابش سروش اِلٰه
که نزل تو شد رحمت سرمدی
نکوخواه خلقی، نبینی بدی
شفاعتگرت جان آگاه شد
نیاز تو مقبول درگاه شد
سخن کوته، آن شاه با داد و دین
بسایید، در شکر یزدان جبین
چو انصاف، خسرو بیاراست ملک
قضا بر محیط بلا ساخت فلک
ببارید ابر و ببالید کِشت
بسیط زمین گشت خرم بهشت
خزان شد بهار و چمن شد جوان
سمن جلوه گر گشت و سوسن چمان
هوا گرد کلفت فشاند از زمین
بیاراست ریحان، خط عنبرین
فراخی چنان شد به هر برزنی
که هر مور شد صاحب خرمنی
نبستند نقشی درین کارگاه
به از عدل شاهان کشور پناه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در زمان بهرام گور، قحط سالی سختی پیش آمد که زمین به شدت خشک شد و خاک در حالت تشنگی بود. باران نمیبارید و گیاهان از تشنگی خشک شدند. شاه بهرام دستور داد تا انبارها را برای کمک به مردم و حیوانات باز کنند و از ذخایر خود استفاده کنند. او به خدمتگزارانش هشدار داد که هیچ کسی نباید دچار تنگدستی شود و این قحطی را به شدت جدی گرفتند.
پس از مدتی، خبر رسید که انسان بیچارهای در دشت فاسد شده است و این جوانمرد شاه را دلزده کرد. او به مدّت چهل روز در سوگ آن مرد گریست و متوجه شد که غفلت از نیازمندان عواقب بدی دارد. در خواب به او الهام شد که رحمت الهی نازل شده و باید شکر گزار یزدان باشد. با برقراری انصاف و عدالت، باران شروع به باریدن کرد، زمین سبز شد و زندگی دوباره به آن بازگشت. زمین خرم و پرنعمت شد و عدالت شاه سبب خوشحالی خلق و احیای طبیعت گردید.
هوش مصنوعی: در دوران بهرام گور، خبرهایی رسید که از قضا سالی خشکسالی و قحطی آغاز شده است.
هوش مصنوعی: زمین مانند صحرای محشر داغ و سوزان شده و به خاطر بارش باران آسمانی، سطح زمین شکل و حالت خاصی پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: ابرهای تیره نسبت به وضعیت بیتاب و تشنهی زمین بیاعتنا شدند و به حال آنها رحمی نمیکنند.
هوش مصنوعی: ابر به زمین باران میبارد و این موجب رشد و شکوفایی گیاهان میشود، همانگونه که رحم مادر به نوزاد محبت و nourishment میدهد تا در دنیای خاکی رشد کند.
هوش مصنوعی: از خشکی بر بدن خاک دو رگ شجر مانند رگهای کوه شکل گرفت.
هوش مصنوعی: از نور درخشان ماه بر روی زمین، آتشدان و دانهای در آتش وجود داشت.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی اشاره میکند که وقتی آب و نوشیدنی نیست، وضعیتی سخت و ناگوار ایجاد میشود. همانطور که پستان بدون شیر به بیمکالی و نیاز اشاره دارد، کمبود آب نیز به شدت میتواند فشار و احساس تشنگی را افزایش دهد. در این شرایط، گلوگیر بودن به معنای سختی و دشواری در بلع و نوشیدن است، که نشاندهندهٔ شدت نیاز به آب و رنج ناشی از کمبود آن است.
هوش مصنوعی: آب از سرچشمه قطع شد و آسمان به دلیل چرخش، آسیبی به دهان خود رساند.
هوش مصنوعی: بهرام فیروزمند دستور داد تا درهای انبارها باز شود و محتوای آنها بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: به آنهایی که در سرزمین من زندگی میکنند، ببخشید، چون آنها وابستهها و نزدیکان من هستند.
هوش مصنوعی: هر انسانی، چه انسان و چه حیوان، باید در هر صبح و شام تلاش کند تا به نیازها و خواستههای او پاسخ دهد.
هوش مصنوعی: نه در روستا، نه در شهر و نه در دلِ کسی، فکری دربارهی زاد و بوم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کسی در دشت و کوه باقی نمانده که از شدت فقر و تنگدستی رنج نکشد.
هوش مصنوعی: او منابع و گنجینهها را به روی مردم گشود و با مهربانی آنها را به سوی آبی فراگیر رهنمون کرد، و در دل آتش عشق یا امیدی را روشن ساخت.
هوش مصنوعی: وقتی که توانایی الهی همچون معیار سنجش نیازها و برآوردهسازی خواستهها قرار گرفت، تمام نیازهای جهان را میپذیرد.
هوش مصنوعی: در هر نقطهای از بلغارستان و چین، نشانههایی از محصولات غذایی و عسل قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: فرستادهای به سوی بزرگزادهای فرستاده شد که طعام و نعمتهایی را به افرادی که نیاز دارند به طور رایگان بدهند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که شاه همیشه باید به خدمتگزاران خود توجه کند و با احترام و نام نیک از آنها یاد کند، حتی اگر در شرایط دشواری باشند.
هوش مصنوعی: مراقب باشید و آگاه باشید، زیرا ممکن است کسی بدون دلیل و منابع بماند.
هوش مصنوعی: شنیدم که بارش باران در سال فقط چهار بار رخ میدهد و این به خاطر بخشندگی اوست که جهان را بهاری میکند.
هوش مصنوعی: خبر به شاه رسید که افرادی در دشت خراب و ویران خاوران حضور دارند.
هوش مصنوعی: یک مردی که در بیابان سفر میکرد، در نهایت به او پاداشی نمیدادند و راهی نمیشد.
هوش مصنوعی: جوانمرد واقعی از کسی دل نمیبرد که در سختی و مشکلات، پایش به بیراهه یا گلی فرو رفته باشد.
هوش مصنوعی: به کسانی که از دستورات پیروی میکنند گفت که این بیخیالی و نادانی چه دلیلی دارد؟
هوش مصنوعی: پلاسی به تن کرد و مانند کسی که در غم نشسته، به درگاه خداوند چهل روز با اشک و گریه زاری کرد.
هوش مصنوعی: از آنجا که من به خاطر نابخردی خود به این بنده ناتوان ظلم کردم، حالا حق او دیر به او داده میشود.
هوش مصنوعی: به این شخص بیخبر و ناشناسی اهمیت نده، زیرا روزی و نعمت به تو خواهد رسید و نه از این انسان ناسپاس.
هوش مصنوعی: من یکی از بندگان خویش هستم، اما در مسیر آزمایش و چالش، بسیار چابک و سریع عمل میکنم.
هوش مصنوعی: دنیا را میان بندگان تقسیم کردهای، اما من به سهمی از آن قناعت نکردم.
هوش مصنوعی: من از میان مردم به شیوهای زیرکانه سهمی گرفتم و برای خود لباسی مناسب و زیبا فراهم کردهام.
هوش مصنوعی: من از سخنپراکنی و زیادهگویی دچار خسران شدم، حالا چه کاری باید انجام دهم وقتی که در این مسیر با مخالفت و تایید روبرو هستم؟
هوش مصنوعی: اگر به انصاف قضاوت میکردم درباره دوستانم، کمک و حمایت را پیشه میساختم.
هوش مصنوعی: این فرد ضعیف که در دلش عشق و احساسات گرم دارد، با وجود آنکه در خارج به نظر میرسد غمگین و ناراحت است، همچنان نمیتواند بمیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستمی که من به او کردهام، خون او بر دامان من ریخته شده و نشان بیرحمی من بر تن او باقی مانده است.
هوش مصنوعی: شبی تاریک و غمانگیز بود، مانند شعلهی شمعی که خاموش میشود. در این حال، صدای ملکوتی الهی به خواب او آمد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی رحمت الهی بر تو نازل میشود و تو را به خوبیها و صفات نیک هدایت میکند، دیگر بدیها را نخواهی دید. در واقع، برخورداری از رحمت الهی باعث میشود که انسان از منفیها و مشکلات دور بماند.
هوش مصنوعی: اگر شفیع تو حقیقت وجودش را بشناسد و به نیاز تو پی ببرد، آنگاه درخواست تو در درگاه قبول خواهد شد.
هوش مصنوعی: سخنان کوتاه و مختصر است. آن پادشاهی که در راه عدالت و دین کوشید، در برابر خداوند سر تعظیم فرود آورد و شکرگذار او بود.
هوش مصنوعی: وقتی که انصاف برپا شد، شاه بزرگ با تدبیر قضا و سرنوشت، دنیای پر از سختی و مشکلات را به نظم و ترتیبی نیکو درآورد.
هوش مصنوعی: باران ببارید و زمین را خیس کنید تا کشتها رشد کنند و زمین بهشتی پر از سرسبزی و خرم شود.
هوش مصنوعی: بهار به پایان رسید و درختان سمن جوانه زده و شکوفا شدند، زیبایی سوسن نیز در دشت درخشید.
هوش مصنوعی: هوا به تندی بر زمین میوزد و گلهای خوشبو را میروید و خطهای زیبا و لطیف را بر آنها مینویسد.
هوش مصنوعی: گستردگی و فراخی به حدی رسید که هر چیزی، حتی کوچکترین موجودات هم به انبوهی از فراوانی دست یافتند.
هوش مصنوعی: در این کارگاه، هیچ چیز به اندازه عدالت پادشاهان، نقش و اهمیت ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.