گنجور

 
حزین لاهیجی

تا ز عالم فانی، عارف زمان رفته

از تن جهان گویی، عمر جاودان رفته

هر که پیشوا دارد، نور شمع ایمان را

بر سرای ظلمانی، آستین فشان رفته

بهر سال تاریخش، خامه ام نشان می جست

دل به خون تپید و گفت: دانش از میان رفته