هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به احساس تنهایی و ناامیدی خود اشاره میکند. او به فقدان محبوبش lament کرده و میگوید که روزهای جوانی سپری شده و حالا در پیری تنها مانده است. همچنین، با حسرت به روزهای شاد گذشته مینگرد و از درد و رنجی که بهدلیل دوری از عشقش احساس میکند، شکایت دارد. زندگیاش خالی از شادی و لذت شده است و غم و افسردگی او را فراگرفته است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به احساس تنهایی و ناامیدی خود اشاره میکند. او به فقدان محبوبش lament کرده و میگوید که روزهای جوانی سپری شده و حالا در پیری تنها مانده است. همچنین، با حسرت به روزهای شاد گذشته مینگرد و از درد و رنجی که بهدلیل دوری از عشقش احساس میکند، شکایت دارد. زندگیاش خالی از شادی و لذت شده است و غم و افسردگی او را فراگرفته است.
هوش مصنوعی: تا وقتی که شانهام خشک نشده، بیزلف یارم در حسرت ماندهام. کارم از دست رفته و دیگر دستم به کاری نمیرود.
هوش مصنوعی: صبح جوانی ما سپری شده و اکنون به شام پیری نزدیک میشویم. شراب لذتها از دست رفته و در حال حاضر در حالتی از خماری به سر میبریم.
هوش مصنوعی: چرا باید خودم را بسوزانم مانند شمعی که دلش آتشین است؟ روزهای خوش به پایان رسیده و شبهای تاریکی باقی ماندهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از گل تو ما را در دیده خار مانده
وز نوک غمزه تو جانم فگار مانده
تا نقش تو زمانه در پیرهن کشیده
در کارگاه گردون مه نیم کار مانده
تا بو که چون تو ماهی بینم به طالع خود
[...]
بر بستر هلاکم، بیمار و زار مانده
کارم ز دست رفته، دستم ز کار مانده
رفتست وصل جانان، ماندست جان بزاری
ای کاشکی! نماندی این جان زار مانده
من کیستم؟ غریبی، از وصل بی نصیبی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.