گنجور

 
حزین لاهیجی

یکایک از نظرم نور پیکران رفتند

ستاره های شب افروزم از میان رفتند

به زمهریر جهان، هم صفیر زاغانم

خزان رسید و گل افسرد و بلبلان رفتند

ز خون دل شکنم بعد از این خمار، مگر

به سنگ، لاله قدح زد که می کشان رفتند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
خیالی بخارایی

مسافران که در این ره به کاروان رفتند

عجب مدار که از فتنه در امان رفتند

دلا چو جان و جهان فانی اند اهل نظر

به ترک جان بگرفتند و از جهان رفتند

از این منازل فانی به عزم شهر بقا

[...]

اهلی شیرازی

گذشت عمر و حریفان هم از جهان رفتند

کجا روم چکنم زانکه بی نشان رفتند

درین سفر همه با چشم خونفشان رفتند

دریغ قافله عمر کانچنان رفتند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه