به افسونها، شنیدم بوالهوس را، شاد می کردی
چه می کردم، اگر با او مراهم یاد می کردی؟
خوشا روزی که هر کس غیر من بودی گرفتارت
به گرد دام، می گرداندی و آزاد می کردی
به گلشن رفتم و از نونهالان جلوهها دیدم
اگر می آمدی، خون در دل شمشاد می کردی
زرشک امشب نم دردیده سودی خواب شیرین را
مگر من مرده ام کافسانهٔ فرهاد می کردی؟
چه خاموشی حزین ! آن ناله های دلخراشت کو؟
که در دام و قفس، خون در دل صیاد می کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به موضوع عشق و فراق میپردازد. او افسوس میخورد که چرا محبوبش او را فراموش کرده و به شادکردن دیگران میپردازد. شاعر از دوری و تنهایی رنج میبرد و به حسرت روزهایی میاندیشد که محبوبش به او توجه داشت. او از زیباییهای زندگی و طبیعت یاد میکند، اما این زیباییها تنها یادآور غم و درد دل او هستند. شاعر در نهایت به احساس خاموشی و نالههای دلخراش خود اشاره میکند که در دام تنهایی و فراق به دام افتاده است.
هوش مصنوعی: آشنایی با جرم و جادوها، شنیدم که تو با زیباای چشمانتظاری او را خوشحال میکردی. اگر تو هم به یاد من بودی، چه میشد؟
هوش مصنوعی: ای کاش روزی فرا برسد که اگر کسی غیر از من بود، تو او را به دام خود می انداختی و سپس آزادش می کردی.
هوش مصنوعی: به باغ رفتم و زیباییهای جوانهها را مشاهده کردم. اگر تو هم آنجا بودی، دل شمشاد را از غم و اندوه پر میکردی.
هوش مصنوعی: امشب زرشکی که دیدم، به من خوشی و خواب آرام نمیدهد، مگر اینکه من مرده باشم و تو قصهی فرهاد را برایم بگویی؟
هوش مصنوعی: وقتی که سکوت غمانگیزی حاکم است، دیگر آن نالههای دلخراش کجاست؟ که تو در دام و قفس، قلب صیاد را با زخمهای خودت میآشوبیدی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.