بود می خانه ها، در چشم شهلای تو ای ساقی
هلال جام می گردد، به ایمان تو ای ساقی
ز رنگت آتشین شد گل، ز لعلت ارغوانی، مل
نگه را می کشد در خون، تماشای تو ای ساقی
شکر بفکن، قدح بشکن، به شیرین خنده لب بگشا
می و نقل است، با لعل شکرخای تو ای ساقی
تو چون در جلوه آیی، لنگر تمکین نمی ماند
دلم را می برد از جا، تماشای تو ای ساقی
بود آیین عشقت می کشی و کوچه گردیها
خرد را، سر به صحرا داده، سودای تو ای ساقی
نسیم پیرهن، صد پیرهن می بالد از بویت
قبای ناز میزیبد به بالای تو ای ساقی
حزین راگر به کف نامد، ز بخت نارسا، زلفت
نداد از دست، دامان تمنّای تو ای ساقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.