ز دل غافلی یار جانی نباشی!
نداری وفا، زندگانی نباشی!
به من هوش نگذاشت، دشنام تلخت
به لب، بادهٔ ارغوانی نباشی!
به دیدارت، از عیش دنیا گذشتم
به رخ جنت جاودانی نباشی!
به بیگانگیها، که از من مپوشان
به چشم آشنایی، فلانی نباشی!
زگل بی بقاتر بود عهد سستت
نشاط بهار جوانی نباشی!
نشاندی به خون از نگاهی حزین را
تو ای بی وفا، یار جانی نباشی!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع وفا و بیوفایی در روابط عاشقانه میپردازد. شاعر از غفلت و بیتوجهی یار خود شکایت میکند و بیان میکند که بدون وفا، زندگی معنایی ندارد. او از تلخی کلمات و حسرتهای عشقش گله میکند و اشاره میکند که برای دیدار معشوق، از لذتهای دنیا گذشته است. شاعر به احساس تنهایی و بیگانگی اشاره میکند و میگوید که وعدههای یار، به اندازه گل که زود میپلاسد، سست و ناپایداراست. او در نهایت، به درد و رنجی که از دیدن یار بیوفا متحمل شده، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر از دل غافل باشی و به یار خود فکر نکنی، هیچ وفایی نخواهی داشت و زندگیات بیمعنا خواهد بود.
هوش مصنوعی: بادهٔ ارغوانی تو تلخی دشنامت را بر حالم اثر نمیگذارد و دیوانگیام را از بین نمیبرد.
هوش مصنوعی: به خاطر دیدن تو، از تمام خوشیهای دنیوی گذشتم؛ حتی اگر بهشت ابدی هم نباشی!
هوش مصنوعی: به من در مورد بیگانگیاهایی که نمیخواهی ببینم نگو، چون اگر آنها را از من پنهان کنی، دیگر نمیتوانی دوست یا آشنا باشی!
هوش مصنوعی: عهد و پیمان تو از گل بدون ساقه بیشتر سست و ضعیف است، چون در بهار جوانی، شادی واقعی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو ای بی وفا، با یک نگاه اندوه-filled، دل مرا شکستهای و دیگر نمیتوانی یار من باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.