نوشیده چمن دردی جام طربش را
با دامن گل پاک نموده ست، لبش را
خوش کرده ام ای دیده به پیوند دل خویش
از سلسله ها، طرّه ٔ عالی نسبش را
در رهگذر پیرهن ار دیده سفید است
نگذاشته ام دست ز دامان، طلبش را
غمگین نیم احوالم اگر یار نپرسد
از شمع نپرسیده کسی، تاب و تبش را
بیرون ز سویدای دل ما نتوان کرد
سودای سیه خانهٔ خال عربش را
فریاد، که کردند جدا، تلخ دهانم
از سایهٔ نخلی که نچیدم رطبش را
بگرفت کنار از برم آن ماه سمن بر
کز پردهٔ دل بافته بودم قصبش را
از کوتهی بخت نباشد ز چه باشد؟
رنجیده ز ما یار و ندانم سببش را
در دوزخ عشقیم، اگر عشق گناه است
انصاف چه شد شعله فروز غضبش را؟
کاری به تماشای گل و لاله نداریم
خوش کرده ام از باغ، شراب عنبش را
شد تیره دل، از تیرگی روز فراقت
بی رحم بگو چون به سر آریم شبش را؟
شوریده سر انداخت به صحرای قیامت
دیوانهٔ صحرای تو، شور و شغبش را
بی اصل و نسب، بوالبشر ایجاد از آن شد
تا از گهر خویش طرازد حسبش را
شوق تو حزین ، ازکشش کعبهٔ گل نیست
دل کعبهٔ عشق است، نگهدار ادبش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و عواطف عمیق انسانی است. شاعر از درد و لذت عشق سخن میگوید و با توصیف زیباییهای معشوق، احساسات خود را منتقل میکند. او به پیوند دل و عواطف خود اشاره میکند و از غم ناشی از دوری و نپرسیدن یار از حالش گلهمند است. شاعر عشق را قوی و در عین حال پر از رنج میداند و به تعبیری عشق را با آتش و جهنم مقایسه میکند. او همچنین بر زیباییهای دنیای طبیعی و دلباختگی خود به معشوق تاکید میکند، و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و احساسات هنوز در مرکز توجه و اندیشهاش قرار دارند.
هوش مصنوعی: چمن سبز و شاداب، درد و غمهای دل را با زیبایی و لطافت گلها تسکین داده و لبانش را زیبا و دلنشین کرده است.
هوش مصنوعی: به چشمانت نگاه کردم تا با دل خود ارتباطی عمیق برقرار کنم و از طریق این پیوند، ریشههای نیکویی و شرافتش را بشناسم.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر زندگی بر تن او پیراهن سفید دیدهام، هرگز از دامان او دست برنداشتهام و همچنان در جستجوی او هستم.
هوش مصنوعی: اگر محبوبم حال مرا نپرسد، غمگینم مانند شمعی که کسی از سوزش و نورش خبر ندارد.
هوش مصنوعی: نمیتوانیم از عمق دل خود، آرزوی تاریکی و غم را به بیرون منتقل کنیم و به یاد خال عربی که در خانهاش قرار دارد، فکر کنیم.
هوش مصنوعی: تلفن زنگ زد و صدای تلخی از دل من بیرون آمد، ناشی از غم نچیدن خرماهای نخل سایهام.
هوش مصنوعی: ماه سمن که کنارم نشسته بود، پرده دل من را که با عشق و محبت بافته بودم، به دست گرفت و آن را از من دور کرد.
هوش مصنوعی: از بدشانسی نمیدانم که چرا یار از من ناراحت است و دلیل ناراحتیاش را نمیفهمم.
هوش مصنوعی: در عشق ما به اندازهای عذاب و درد وجود دارد که اگر عشق را گناه بدانیم، پس باید دید که عادلانه نیست که آتش خشم آن معشوق بر ما بسوزد.
هوش مصنوعی: به زیباییهای طبیعت و گلها اهمیتی نمیدهیم، چون از باغ به بهترین نحو شراب انگور تهیه کردهام و از آن لذت میبرم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تاریکی روز جداییات به شدت غمگین و ناامید شده است. بگو چگونه میتوانیم شب را پشت سر بگذاریم؟
هوش مصنوعی: شخصی که دیوانهوار عاشق توست، در صحرای قیامت سر خود را به زمین انداخت و از شور و هیجانش خبر داد.
هوش مصنوعی: بدون اصل و نسب، انسان از چیزی خلق شد تا از خویش، افتخار و شرافتش را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث غم و اندوه من است، اما این احساس به خاطر زیباییهای ظاهری نیست؛ بلکه دل من به خاطر عشق واقعی میتپد، پس باید به احترام و آداب این عشق توجه کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.