چشمت از ناز نبستهست در راز به من
رسد از جنبش مژگان تو آواز به من
مهر را ذره ناچیز نمی گردد بار
چون خریدی مده ای شوخ، مرا باز به من
سرنوشت دلم از داغ سویدا پیداست
روشن انجام شد از نقطهٔ آغاز به من
شهد بی منّت کوثر نسب مرگ کجاست؟
تا به کی زندگی تلخ، کند ناز به من؟
نیست احسان کمی ای فلک تنگ فضا
این که نگذاشته ای حسرت پرواز به من
به ادای سخنم گوش نگهدار حزین
چشم جادو نگه، آموخته اعجاز به من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و بیان میکند که نگاه پرنواز او برایش رازآلود است. با حرکت مژگانش، صدایی به عشقش میدهد. او به حسرت و درد ناشی از عشق اشاره کرده و از زندگی تلخ و ناکامیهایش شکایت میکند. شاعر همچنین از شرایط سخت و محدودیتی که در زندگی دارد، گلایه میکند و از آسمان میخواهد که فرصتی برای پرواز و رهایی به او بدهد. در پایان، از محبوبش درخواست میکند که به سخنانش توجه کند، زیرا چشمانش جادویی است و قدرت خاصی دارد.
هوش مصنوعی: چشم تو به خاطر زیباییاش به راحتی بسته نمیشود و از حرکت مژگان تو پیامی به من میرسد.
هوش مصنوعی: اگر تو مهر و محبتی به من داری، نباید آن را به سادگی کم ارزش کنی. وقتی که محبت را به من میدهی، نباید طوری رفتار کنی که انگار این محبت هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: دل من از داغ غم به وضوح نشان میدهد که سرنوشتش مشخص است؛ از ابتدا مشخص بود که چه سرنوشتی در انتظار من است.
هوش مصنوعی: بیا و نشان بده که لذت زندگی، بدون درد و زحمت کجاست؟ تا کی باید زندگی تلخ و سخت را تحمل کنم و او همچنان با ناز و غرور به من بیتوجه باشد؟
هوش مصنوعی: ای آسمان، چه بینهایت است نیکیات! چرا که احساس کمبود و حسرت پرواز را به من ندادهای.
هوش مصنوعی: به حرفهایم خوب گوش کن، زیرا چشمانم به حالت جادوگونهای نگاه میکند که به من قدرت خاصی بخشیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
من که بیخود شدم از می، چه کند ساز به من؟
در چنین وقت کجا می رسد آواز به من؟
بود بر طاق عدم حقه فیروزه چرخ
عشق آن روز که واکرد سر راز به من
تا ره ناقه لیلی به بیابان افتاد
[...]
خنده شیشه رساند زغم آواز به من
راز گوید ز جنون سلسله ساز به من
بس که دیوانگی از چشم تو دیده است دلم
می فروشد ز خیال نگهت ناز به من
هرگز آن چشم سیه گرم نبیند سویم
[...]
باز شد روزنی از گلشن شیراز به من
میکشد نرگس و نارنج سری باز به من
سروناز ارم از دور به من کرد سلام
جای آن را که چنان سرو کند ناز به من
افق طالع من طلعت باباکوهی است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.