گنجور

 
حزین لاهیجی

ساقی مده خمارم در انتظار چندین

گلشن وفا ندارد، گل اعتبار چندین

هر بوالهوس ز تیغت صد زخم کاریش هست

اخلاص جان سپاران نامد به کار چندین

پروای دل نداری کس در غمت چه سازد؟

زبن پیشتر نبودی ناسازگار چندین

گشت از شمیم خطت شیدا دماغ عقلم

شوریدگی نیارد بوی بهار چندین

یارب چه حالت است این کاول نبود در عشق

جان ناشکیب زینسان، دل بی قرار چندین

رفتی و بر دل از تو صد کوه غم به جا ماند

ظالم چه سان سر آرم بی غمگسار چندین؟

خاکم هوا گرفت و دارم به دل هوایت

بنیاد عشق نبود ناپایدار چندین

از وعده وصالی آزادکن حزین را

صید کمند غم را مپسند زار چندین