شمارهٔ ۷۳۳
ز چشمم آستین بردار تا سیل دمان ریزم
جگر پرگاله ها از دیده های خونفشان ریزم
همان از طبع همّت پیشه دارم شرمساری ها
اگر نقد بهاران را به دامان خزان ریزم
نیارم پای کم ، با ناتوانان از قوی دستان
ز غیرت مشت خاک خود به چشم آسمان ریزم
شود سرسبزی نخل وفا، روز وصال او
من این اشکی که در هجران آن نامهربان ریزم
به عمر جاودان پی برده ام از همّت ساقی
شراب خضر در جام سکندر، رایگان ریزم
حزین از باده ای مستم که رقصد هرکف خاکش
اگر ته جرعه ای، بر دخمهٔ کاووسیان ریزم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...