به دل سخت تو حرفی ز دل تنگ زدم
حیف این گوهر یکدانه که بر سنگ زدم
سر این حوصله نازم که به یک عمر، چو گل
خون دل را به نشاط می گلرنگ زدم
کارم امروز به افسرده دلان افتادهست
ای خوش آن نغمه که با مرغ شب آهنگ زدم
نفس آشوب طلب با همه کس در همه حال
صلح کل کرد چو با خویش در جنگ زدم
بر نمی خاست صدایی ز دل زار حزین
زخمه از خامه خود بر رگ این چنگ زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.