ما دامن وصل یار داریم
از هر دو جهان کنار داریم
ساقی، قدحی می صبوحی
از بادهٔ شب خمار داریم
شوریدگیی که در سر ماست
زان طرهٔ تابدار داریم
در سینه خدنگهای کاری
زان غمزه جان شکار داریم
این فتنه که روزگار ما راست
زان نرگس فتنه بار داریم
از جلوهٔ حسن نو خط یار
طوفان گل و بهار داریم
در خلوت خاک از تف دل
شمعی به سر مزار داریم
دادیم قرار عشق با خود
جان و دل بی قرار داریم
در راه تو بی وفا نشستیم
عمریست که انتظار داریم
از مهر غم تو را، به از دل
در سینهٔ داغدار داریم
جان گشته حزین اسیر غربت
ما آینه در غبار داریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.