ترسم که پریشان شود از ناله غبارم
در کوی تو خاموشی از آن است شعارم
این مژده ز من بال فشانان چمن را
کنج قفس امسال گذشته ست بهارم
نارس نگهی دیدم و آشفته ترم ساخت
ساقی می کم داد و فزون گشت خمارم
پیداست که خواهی به سر تربتم آمد
چون دل نتپد بی سببی سنگ مزارم
ای صبح بیا هم نفسم باش زمانی
شاید به صفا با تو دمی چند برآرم
محویم حزین از دل چون آینه خویش
افتاده به دیدار پرستی سر و کارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از مجلستان هرگز بیرون نگذارم
وز جان و دل ودیده گرامیتر دارم
بر فرق شما آب گل سوری بارم
با جام چو آبی به هم اندر بگسارم
گفتم بشمارم سر یک حلقه زلفش
تابو که به تفصیل سر جمله بر آرم
خندید به من بر سر زلفینک مشگین
یک پیچ بپیچید و غلط کرد شمارم
بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم
تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بیروی تو گلهای چمن خار شمارم
نی طاقت آن تا ز غمت صبر توان کرد
[...]
بی دوست من از باغ ارم یاد نیارم
ور جنت فردوس بود، دوست ندارم
از دست رقیبان نروم، ور برود سر
من خاک در دوست به دشمن نگذارم
پرورده به خون جگرش بودم و چون اشک
[...]
گر جان ز من دلشده خواهی بسپارم
ور دیده روشن طلبی در نظر آرم
رانی ز در خویشم و صد عذر بیاری
سوگند به باری که من این در نگذارم
گر چشم ترا بار کشی روی نمودست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.