چو بر سر زند شاخ، مستانه گل
کند از لب توبه، پیمانه گل
گریزانده، دی را به کوه وکمر
دهد عرض لشکر، دلیرانه گل
سوار است بر اسب چوبین شاخ
بود گرم بازیّ طفلانه گل
چمن مجلس میگساران بود
صراحی بود غنچه، پیمانه گل
اگر بشکفد خاطرم دور نیست
شکفته ست چون روی جانانه گل
جنون چاک زد خرقهٔ خاک را
بهاران کند شور دیوانه گل
خم غنچه لبریز از شبنم است
گشوده ست دیوان میخانه گل
سر شمع را در بهار و خزان
نباشد به از بال پروانه گل
حزین چند سوسن زبانی کنی؟
ندارد سر و برگ افسانه گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.