ای نمک حسن تو، شور نمکدان عشق
زلف خم اندر خمت، سلسله جنبان عشق
ناز تو یک سو فکند پرده ی انکار را
می چکد از دامنت خون شهیدان عشق
شورش محشر دمید از دل دیوانه ام
صبح قیامت بود، چاک گریبان عشق
ساز ز خود رفتگان، مختلف آهنگ نیست
امت یک ملتند، گبر و مسلمان عشق
در دل تفسیده ام آبله باشد خیال
گرمتر از اخگر است، ریگ بیابان عشق
رنگ پرافشان من، هدهد شهر سباست
ﺁﻩ ﻓﻠﮏ ﺳﯿﺮ ﻣﻦ، ﺗﺨﺖ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ عشق
عقل سیه نامه گو، اشک ندامت ببار
خنده به یونان زند، طفل دبستان عشق
هر نفس از گلبنی ست شور صفیرم بلند
نغمه پریشان زند، مرغ گلستان عشق
بلبل طبع مرا، بیهده گویا مکن
این من و دستان من، کیست زبان دان عشق؟
سدره نشینی کند، باز چو آید زوال
مرغ همایون دل، از پر و پیکان عشق
شکر چه گویم حزین دولت دیدار را؟
دیده گهر سنج حسن، لب شکر افشان عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف و احساسات عاشقانه پرداخته و نمادهایی از عشق را به تصویر میکشد. شاعر از شور و التهاب درونی خود در ارتباط با معشوق سخن میگوید و عشق را به عنوان یک نیروی قوی و تأثیرگذار توصیف میکند. همچنین، اشاره به تنوع و گوناگونی عشق در میان انسانها، و تضادهای احساسی نیز در این شعر دیده میشود. شاعر احساساتش را به صورت غنی و شاعرانه بیان کرده و با تصاویری از طبیعت و نمادهای مذهبی، عمق عشق را نمایان میسازد. در نهایت، شاعر با دریافت عشق به عنوان یک پدیده فراتر از عقل و اندیشه، به زیبایی و دردهای آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای نمک سرشت تو، شور و طعم عشق از زلفهای خمیدهات، همچون رشتهای پیوسته عشق را به حرکت درآورده است.
هوش مصنوعی: دلربایی تو باعث میشود که پردهی انکار کنار برود و از دامن تو مانند خون شهیدان عشق، عشق و احساسات جاری شود.
هوش مصنوعی: از دل دیوانهام، صدای شور و هیجان به گوش میرسد، انگار که روز قیامت فرارسیده است و عشق در من چاک و وصلهای ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: ساز و آهنگ کسانی که از خود رفتهاند، متفاوت نیست. همه آنها در عشق به یکدیگر متحد هستند، چه گبر باشند و چه مسلمان.
هوش مصنوعی: در دل من، زخم و درد وجود دارد و فکر و خیال میسوزاند، مانند آتش. این احساسات در عشق بسیار تلخ و دشوارند.
هوش مصنوعی: رنگ و جلوه من، نشانهای از زیبایی و زندگی در شهر سبز است. در دل من، آه و نالهای جاری است که شایستهی تخت سلیمان عشق میباشد.
هوش مصنوعی: عقل، که در کارنامهاش تنها سیاهی و ناکامی وجود دارد، به اندوه و ندامت مبتلا شده و اشک میریزد. اما در عین حال، کودکانه و با خنده، عشق را به یونان میبرد و در دل خود آن را جشن میگیرد.
هوش مصنوعی: هر دم از باغ گل بویی به مشامم میرسد و صداهایی پر از هیجان به گوشم میخورد. این صداها مانند آواز پرندهی گلستان عشق است که در دل شوق و زیبایی میسراید.
هوش مصنوعی: ای بلبل عزیز من، لطفاً بیجهت حرف نزن و مرا به سخن وادار نکن. این من و کارهایم، چه کسی میتواند به زبان عشق صحبت کند؟
هوش مصنوعی: پرندهای که به درخت سدر نشسته، دوباره وقتی به زمین برمیگردد، حالتی از زوال و نقصان را تجربه میکند. این پرنده که نماد دل پر عشق است، با آثار عشق و احساساتش در هم آمیخته است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از خوشبختی دیدار با تو بگویم؟ چشمی که زیبایی را ارزیابی میکند، لبهایی را میبیند که عشق را با شکر شیرین کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.