گنجور

 
حزین لاهیجی

چون لاله شد از باغ رخت قسمت من داغ

بر سر زدهام جایگل، از سیر چمن داغ

چون شمع که در پردهٔ فانوس درآید

در عشق تو بردم به گریبان کفن داغ

از مشک سوادیست به دنباله چشمش

کز شرم کند نافهٔ آهوی ختن داغ

با شام غریبان سرزلف بجوشم

آن نوع که از رشک شود صبح وطن داغ

خالیست حزین ازگل مقصود کنارم

دارم به دل از حسرت آن عهد شکن داغ