گنجور

 
حزین لاهیجی

چو شمع، انجمن افروز کفر و ایمان باش

به مدعای دل کافر و مسلمان باش

سری به جیب تفکر چو غنچه، گاه بکش

به دست غم نفسی زینت گریبان باش

میار همچو سپر، چین به ابروی مردی

به زیر تیغ بلا همچو زخم خندان باش

به رنگ چرخ گرت صد هزار دیده دهند

به روز خویش چو ابر بهار گریان باش

به تنگنای خرد پای بست نتوان بود

چو عشق، خانه برانداز کفر و ایمان باش

حزین به نرگس شهلا مکن نظر بازی

خراب شیوهٔ آن چشم نامسلمان باش