ساقی به لبم بادهٔ پالیده فروبار
در پرده دلم خون کن و از دیده فروبار
مفتون نتوان بود به نیرنگ بهاران
برک و برت ای نخل خزان دیده فروبار
چون ابر سراپای خود از درد جدایی
سرمایهٔ اشکی کن و نالیده فرو بار
از فیض تو دریا شده دامانِ من اکنون
ای دیده، نمی بر دل تفسیده فروبار
مگذار حزین قاعد هٔ صفحه طرازی
از ابر قلم گوهر سنجیده فروبار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.