بهار جلوه چون ره برگلستان تو اندازد
صبا زان طرّه، سنبل درگریبان تو اندازد
مکش زنهار، امروز از کف افتاده ای دامن
که کار خویش فردا هم به دامان تو اندازد
من خونین کفن صد پیرهن چون غنچه می بالم
به خاکم سایه گر سرو خرامان تو اندازد
لب زخمم خموش از شکوه خواهد گشتن آن روزی
که شکّر خنده، شوری در نمکدان تو اندازد
به یاد سبزهٔ سیراب خطّت عشرتی دارم
سفالم را در آب خضر، ریحان تو اندازد
تمنّا بشکفاند غچهٔ امّیدِ زخمم را
چو طرح آشتی با تیغ مژگان تو اندازد
به کام دل نیارد سوخت یک آتش به جان بی تو
خوشا شمعی که خود را در شبستان تو اندازد
ندارد تیره بختی با پریشان خاطران کاری
ز جمعیّت، سر زلف پریشان تو اندازد
هماناز تاب حسرت العطش خیزاستهر زخمش
به کوثر گر دلم را آب پیکان تو اندازد
سرم را جای دادی درکنار از مهر و می ترسم
سرشک گرم من آتش به دامان تو اندازد
سبک گردان عنان ناز تا چرخ گران تمکین
سر خورشید را در گوی چوگان تو اندازد
نگردد آتشین لعل تو، مانع سبزه خط را
چو طوطی خویش را در شکّرستان تو اندازد
حزین از شرم درتاب است زلف عنبرین مویان
به هر جا سایه، کلک عنبر افشان تو اندازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی بهار و جلوههای طبیعت اشاره میکند و عشق خود را به معشوقهاش به تصویر میکشد. او از احساسات و دردهای عاشقانه سخن میگوید و میگوید که عشقش به معشوقهاش او را به شوق میآورد. شاعر از زیباییها و حسرتها در دلتنگیهایش یاد میکند و به قدرت عشق و تأثیر شگرف آن بر دل و جان اشاره مینماید. با زبان شاعرانه، عشق و زیباییهایی از جمله زلفهای معشوقه و گلها در طبیعت را توصیف میکند و به نوعی دوگانگی بین عشق و درد را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: بهار با زیباییاش مانند نسیمی بر گلزار تو تاثیّر میگذارد و به واسطه آن، لطافت و سرسبزی گلها را به تو هدیه میدهد.
هوش مصنوعی: امروز احتیاط کن و کارهای ناپسند انجام نده، چون ممکن است فردا خودت در دردسر بیفتی و عواقب رفتارهای امروز به تو بازگردد.
هوش مصنوعی: من با وجود زخمی بودن و پوشیدن صد پیراهن، همچون غنچهای که به زمین میبالد، آمادهام. اگر سایهی سرو زیبای تو بر من بیفتد، این برایم کافی است.
هوش مصنوعی: زخم لبم به آرامی از درد نخواهد گفت، روزی که شیرینی خندهات، شور و هیجان را در نمکدان تو به وجود بیاورد.
هوش مصنوعی: به یاد سبزههای سرسبز و شاداب، خاطرهای خوش دارم. اگر بگذارند، چیزی از من را در آب زلال و شفافی بیندازند که یادآور عطر و زیبایی تو باشد.
هوش مصنوعی: به جانم آرزو دارم که غم و ناامیدیام را که همچون زخم است، برطرف کند. این امید زمانی به حقیقت میپیوندد که زیبایی و ملایمت نگاه تو بتواند دلخوریها را فراموش کند.
هوش مصنوعی: آتش عشق بدون تو هیچ لذتی ندارد، اما خوشا به حال شمعی که در حضور تو خود را فدای روشنی و زیبایی میکند.
هوش مصنوعی: دردسر و بدبختی، هیچ کاری با آنهایی که ذهنشان پریشان است نداره و نمیتواند به جمعیتی که دور هم هستند آسیب برساند، چون زیبایی و جذابیت تو خودش را به آنها نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به یاد آرزوهای ناتمام و تشنگیهای عمیق، هر زخم و دردی که بر دلم میزند، میتواند به زلالی و شیرینی آب کوثر تبدیل شود، اگر فقط تیر عشق تو به قلبم برسد.
هوش مصنوعی: سرم را در کنار عشق و شراب گذاشتهای، ولی میترسم که اشکهای گرم من آتش به دامن تو بزند.
هوش مصنوعی: تمامی زیباییها و ظرافتها را به ناز و دلربایی از دست نده، تا اینکه چرخ فلک و سرنوشت بتواند در بازی زندگی، پرتو نور خورشید را به سمت تو هدایت کند.
هوش مصنوعی: اگر لعل آتشین تو مانع از رویش سبزهها شود، همچنان که طوطی خود را در دنیای شیرین شکری میاندازد، نباید این کار را انجام دهی.
هوش مصنوعی: حزین به خاطر شرم و خجالتش در حالتی است که مویهای خوشبو و مشکی در هر جا سایه میافکنند و قلم دلتنگیاش را به تصاویری زیبا تبدیل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکر در آب گوهر لعل خندان تو اندازد
تبسم شور محشر در نمکدان تو اندازد
گریبان چاک از مجلس میا بیرون که می ترسم
گل خورشید خود را در گریبان تو اندازد
اگر ظلمت زچشم آب حیوان دست بردارد
[...]
فلک خم گشت کز خود طرح چوگان تو اندازد
چو گو شد مهر تا خود را بمیدان تو اندازد
عجب شیرین نمکدانی بود لعلت که میخواهد
دل مجروح خود را در نمکدان تو اندازد
بمانند دل مجروح من صد چاک شد شانه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.