شمارهٔ ۴۸۷
آب و رنگی به چمن فیض گلستان تو داد
غنچه را جام شکفتن، لب خندان تو داد
بامدادان نکنم پاره گریبان، چه کنم؟
سینه ی صبح نشانی ز گریبان تو داد
عمرها در طلب چشمهٔ حیوان بودم
خضر شد خط و سراغم به زنخدان تو داد
خنده بر صبح زدی عشرت هر روزهٔ من
سر به جانم غم عالم، شب هجران تو داد
کرده سرمست زلالی می ریحانی تو
نم فیضی به سفالم خط ریحان تو داد
شور سودا به سرم زلف پریشان تو ریخت
پیچ و تابی به سرم ، طرّه پیچان تو داد
می دمد از قلمت صور سرافیل حزین
محشر، آشوب خود امروز به دیوان تو داد
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...