عشق تو که صد برهمن از کیش برآورد
آتش شد و دودم ز دل ریش برآورد
جا در دل تأثیر کند تا لب سوفار
هر ناوک آهی که دل از کیش برآورد
غم یار غریبی ست که دور از وطنان را
بُبرید ز بیگانه و از خویش برآورد
ممنون گرفتاری عشقیم که ما را
از ننگ دل عافیت اندیش برآورد
ز آلایش هستی شده ام پاک که عشقت
صد بار ز ننگ خودیم بیش برآورد
گر چشم تو بیمار بود وآن مژه فصّاد
پس خون دلم را ز چه با نیش برآورد؟
کی چارهٔ دردم شود از وصل که امروز
من پیرم و آن تازه جوان ریش برآورد؟
جام نگهی زد ره تقوای حزین را
مینای می از خرقهٔ درویش برآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
یغمای تو دستی به کم و بیش برآورد
تاراج تو دلق از بر درویش برآورد
عشق تو شک انداخت به هفتاد و دو ملت
حقیت آیین خود از کیش برآورد
حسن تو به قید دو جهان سلسله افراشت
[...]
پیری در خواهش بدل ریش برآورد
پیشم هوس ساده رخان، ریش برآورد
پیری ز دلم برد برون یاد خط و زلف
فریاد که دودم زدل ریش برآورد
بود از پی صد بار فرو بردن دیگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.