مرا مجال سخن، بادهٔ زلال دهد
که شیشه ره به پریخانهٔ خیال دهد
فسرده از سخن سرد خود ستایانم
سرود مطرب کج نغمه، گوشمال دهد
به غیر جذبهٔ خاطر که خضر این وادی ست
به بحر، قطرهٔ ما را که اتصال دهد؟
به حشر نامهٔ اعمال مجرمی ست سفید
که شستشو به عرقهای انفعال دهد
صدف به ابر چرا تهمت سخا بندد؟
ز گوهری که به سعی کف سؤال دهد
شمیم عشق بود تا به حشر خاک مرا
که بوی باده دیرینه ی سفال دهد
حزین به دولت سودای خال و خط کسی ست
که عنبرین قلمت نافه ی غزال دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا که عید به ما وعدۀ وصال دهد
نمازِ شام افق مژدۀ هلال دهد
غلامِ همّتِ آنم که چون بدید هلال
پیا پی ام دو سه ساغر میِ زلال دهد
می ای به ساغرِ سیمین نه حّدِ من باشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.