گنجور

 
حزین لاهیجی

با چرخ سفله، همّت ما در نبرد بود

گر روزگار پشت نمی داد مرد بود

یک کس به غیر داغ به ما گرم برنخورد

تا بود همدمی به نفسهای سرد بود

چون زعفران، خزان من آمد بهار من

اکسیر شادمانی ما رنگ زرد بود

از یاد سرد مهریت افسرد در فراق

داغ دلم که انجمن افروز درد بود

ما آزموده ایم حزین ، کار روزگار

پاس وفا، تفاوت نامرد و مرد بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode