فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد
شب روشن سوادان از خطت صبح تجلّی شد
شنیدی شکوهام، از شرم طاقت آب گردیدم
به حرفم گوش دادی، بر زبانم لفظ، معنی شد
به سویم گرم دیدی، شبنم آسا از میان رفتم
به وصلم وعده دادی، خاطر از دوری تسلی شد
صبا می کرد ازگلشن به مرغان قفس نقلی
دماغ آشفتگان را عطر گیسویت تمنّی شد
نمودی حسن روزافزون، بهشت نقد را دیدم
به فرقم سایهٔ رحمت فکندی، رشک طوبی شد
دل دیوانه میزد با خیال نرگست نقشی
ز شوخیهای مژگان تو، داغ چشم لیلی شد
حزین کنج قفس بیهوده می باشد پرافشانی
به گیتی مایهٔ آسایشم کوتاه بالی شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر درباره احساسات عمیق و تأثیر عشق بر زندگی فردی است. شاعر از زیبایی معشوق خود و تأثیرات آن بر دل و روانش میگوید. او به احساسات درونی خود اشاره میکند و نحوهای را که معشوقش او را تسلی میدهد توصیف میکند. عشق او را در برابر ناملایمات زندگی محافظت میکند و او را از دوری و غم دور میسازد. همچنین به توصیف زیباییهای طبیعی و تأثیر عطر و جلوههای معشوق بر محیط اطراف و احساسات دیگران میپردازد. در نهایت، شاعر به ناامیدی ناشی از جدایی و کمبود عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: چهرهات مانند شمع روشن است و با آمدنت، دلها آرامش یافتهاند. شب تار به وسیلهی وجود تو روشن شده و خطّ زیبایت مشابه صبح به روشنی آمده است.
هوش مصنوعی: شکایتهایم را شنیدی و از شرم نتوانستم خودم را کنترل کنم. وقتی به حرفهایم گوش دادی، آنچه میگفتم به حقیقت و معنا تبدیل شد.
هوش مصنوعی: به سمت من آمدی و مانند شبنم سریع و با آرامش از میان رفتی. تو به من قول وصال دادی و دوری از تو باعث شد که دلم کمی آرامش بگیرد.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی از باغ به پرندگان قفس خبر میدهد و عطر موهای تو آرزوی دلهای پریشان را به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: پیوسته زیباییات افزایش مییابد و در این میان، خوشبختی واقعی را بر سرم احساس کردم، بهگونهای که برکات و رحمتها به من سایه انداخته و احساس حسادت به درخت بهشت در من به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: دل دیوانه به خاطر تصور چشمان نرگسوار تو میتپید و یاد خندههای مژگان تو را در ذهن میپروراند. این عشق و خیال، دلی پر از عشق ولی داغ و سوزان مانند عشق به لیلی در من ایجاد کرد.
هوش مصنوعی: زندگی در قفسی تنگ و محدود برایم بیفایده است، زیرا ابراز احساسات و آزادی واقعی در جهان، تنها به آرامش و راحتی من کمک نمیکند. بالهای من کوتاه شدهاند و نمیتوانم به آزادی کامل دست پیدا کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زپیری حرص دنیا نفس طامع را دو بالا شد
گدا را کاسه در یوزه از کوری مثنی شد
نگردد تنگ از سنگ ملامت شهر و کوبر من
که از مشرب غبار خاطرم دامان صحرا شد
زهمچشمی بلایی نیست بدتر عشقبازان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.