صبا را گرد سر گردم، که از کوی تو میآید
سمن را جان برافشانم، کز او بوی تو میآید
زبان نکتهسنجان در دهان انگشت حیرت شد
تکلّم الحق از چشم سخنگوی تو میآید
اگر خواهی که باز آید دل، ای آرام جان بازآ
علاج وحشت از رم خورده آهوی تو میآید
گشاد تیرهبختان از خم زلف تو میخیزد
شب ما روز کردن، از بر روی تو میآید
حزین، دیر و حرم را مست دارد ذکر توحیدت
به هرجا گوش دادم، بانگ یاهوی تو میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا از آتش می گرمی خوی تو می آید
ز شیران کی شکار چشم آهوی تو می آید
نمی دانم چه گرمی کرده ای با او نهان از من
که دل تا می کند غافل مرا سوی تو می آید
نمی خواهم که غیری از وفای خود سخن گوید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.